بازگشت

سبب مهيج يا انگيزه اجراي عمل


امام مي فرمايد مقصود از سبب مهيج، قصد و نيتي است كه در تمام كارها و احساسات و خواهشهاي قلبي، انگيزه و سبب اجراي عمل مي باشد. بنابراين هر كس كاري انجام دهد كه دلش گواه و مؤيد آن نباشد خداوند از او نخواهد پذيرفت مگر اينكه آن عمل با صدق نيت باشد و به همين جهت خداوند در مورد منافقين مي گويد:



[ صفحه 120]



با زبان چيزي را مي گويند كه در دل به آن اعتقادي ندارند و خدا داناتر است به آنچه كه آنها نهان مي دارند (آل عمران آيه 166)، آنگاه مؤمنان را مورد سرزنش قرار داده و مي فرمايد (اي كساني كه ايمان آورده ايد چرا آنچه مي گوئيد عمل نمي كنيد (صف آيه 2) بنابر اين هر گاه شخصي از روي اعتقاد و نيت قلبي چيزي را بگويد، نيت او در اينجا انگيزه اوست تا بتواند گفته خود را با كردارش تصديق كند و اگر گفته ي او از روي اعتقاد و نيت قلبي نباشد حقيقتي نمي تواند داشته باشد. خداوند فقط نيت و اعتقاد قلبي را پذيرفته و طبق همان نيت پاداش مي دهد، هر چند كه اجراي عمل به علت وجود مانع صورت نپذيرد و عمل تحقق نيابد و مواجه با مانع شود در اين مورد خداوند مي فرمايد (الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان) يعني مگر كسي كه مجبور شود به اظهار خلاف ايمان، اما دلش مطمئن و معتقد و پابند ايمان باشد (النحل آيه 106) و مي فرمايد (خداوند شما را به قسم هاي بيهوده مؤاخذه نمي كند (البقره آيه 255) بنابراين قرآن و احاديث منقول از رسول اكرم جملگي مي گويند كه دل مالك جميع حواس انساني است و ستاد فرماندهي تصحيح و درست كردن اعمال است و آنچه را دل درست كند چيزي آن را باطل نمي نمايد.

اين بود شرح پنج شرط تحقق حالت بينابين جبر و تفويض كه اساس اختيار و گزينش مي باشد و وقتي اين شرايط پنجگانه كه به توضيح آن پرداختيم در انسان فراهم شد اجراي عمل و احكام بر طبق فرمان خداي تعالي و رسولش واجب است و اگر يكي از آنها وجود نداشته باشد به همان ميزان از مسئوليت او كاسته مي شود كه از كردار او ساقط



[ صفحه 121]



مي گردد اما شواهد و مداركي در قرآن موجود است كه عقيده به اختيار و آزمايش را بوسيله توانش كه جامع و ميانگين دو عقيده است اثبات مي كند. و ما براي رعايت اختصار به آيات و سوره هائي كه حق مطلب را اداء كرده اند اشاره مي كنيم:

سوره محمد آيه 33 - سوره اعراف آيه 181 - سوره عنكبوت آيه 1 سوره ص آيه 34 سوره طه آيه 87- سوره اعراف آيه 154- اين آيات اگر با همديگر سنجيده شوند گواه مطلب، بيان خواهد شد. آياتي كه با لفظ بلوي معني اختيار و آزمودن را مي دهد مي توان آن را در كلام الهي در اين آيات و سور پيدا نمود: مائده آيه 48 - آل عمران آيه 152 قلم آيه 17 - ملك آيه 2- بقره آيه 123 - محمد (ص) آيه 5 - كه در اين آيات و آيات ديگر كه در آنها لفظ بلوي آمده است به معني آزمايش و اختيار است كه همگي اثبات كننده حقيقت اختيار و آزمودن است. حقيقتا كه خداوند مردم را بيهوده نيافريده و آنها را مهمل وانگذارده و حكمت خود را بازيچه اين و آن نساخته است چنانكه مي فرمايد:

افحسبتم انما خلقناكم عبثا: آيا پنداريد كه شما را بيهوده و بدون برنامه آفريديم. حال اگر كسي سئوال كند: مگر خدا آينده بندگان خود را نمي داند كه آنها را آزمايش مي كند؟ امام هادي در پاسخ مي فرمايد: چرا مي داند و حتي قبل از ايجاد نيز كامل و آگاه و داناست كه بندگان چه خواهند كرد. چنان كه خداوند در سوره ي انعام آيه 28 مي فرمايد: اگر تبهكاران و كافران مجددا به دنيا بازگردانده شوند، باز هم به همان كارهائي كه نهي شده اند باز مي گردند خداوند



[ صفحه 122]



آن ها را مي آزمايد تا عدل خود را به آنها ثابت كند و آنها را قبل از زشت كاري و گمراهي، بي دليل عذاب نخواهد نمود، همان طور كه مي فرمايد: اگر بيشتر آنان را با عذابي نابود مي كرديم، مي گفتند: پروردگارا چرا براي ما رسولي نفرستادي! (سوره طه آيه 134) و مي فرمايد:

ما عذاب نمي كنيم تا وقتي كه رسولي پيام آور بفرستيم (سوره اسراء - 16) بنابراين اختيار و آزمايش بوسيله استطاعت است كه خدا به بنده خود داده است. اين است بيان قضيه بينابيني جبر و تفويض كه قرآن بدان گويا و اخبار و روايات خاندان پيامبر بدان گويا است.

حال اگر بپرسند: اينكه خداوند مي گويد: هر كه را خواهد هدايت كند و هر كه را خواهد گمراه سازد از اين دسته آيات كه چنين مي گويد مقصود چيست؟

امام هادي مي فرمايد روش همه اين آيات به دو صورت است: يكي آنكه مقصود از آنها گزارش و اخبار از قدرت خدا است يعني او بر هدايت هر كه خواهد و بر گمراه كردن هر كه خواهد تواناست كه در اين صورت اگر مردم را به قدرت خود بر هدايت يا ضلالت وادار و مجبور كند، پاداش و كيفري بر عمل آنها منظور نخواهد شد و ديگر نه كسي را پاداش خواهد داد و نه كسي را عذاب خواهد كرد! چنان كه در ضمن توضيح مساله جبر در همين نامه مطلب را بيان داشتيم. معناي ديگر اينكه مقصود از هدايت راهنمائي و شناسائي راه بر بندگان است چنان كه در سوره فصلت آيه 17 در مورد قوم ثمود مي فرمايد: «و اما ثمود فهديناهم» و اما قوم ثمود را هدايت نموديم



[ صفحه 123]



يعني راه حق را به آنها نشان داديم در آيه بعد همين سوره مي فرمايد: «فاستحبوا العمي علي الهدي» يعني: قوم ثمود خودشان كوري و جهل را بر آگاهي و هدايت ترجيح داده و برگزيدند زيرا اگر خداوند آنها را به اجبار به راه حق واداشته بود هرگز نمي توانستند كه به مسير گمراهي درافتند، آري نمي توان اين آيات مبهم را كه داراي تأويل و تفسير عميق هستند مستمسك و دستاويز و دليل قرار داده و آن را در مقابل آيات محكم و روشن كه مورد عنايت و عمل مي باشند مطرح نمود چنان كه خداوند در آيه 7 سوره آل عمران، آيات كتابش را به دو دسته تقسيم نموده است و مي فرمايد برخي از آيات روشن و صريح هستند كه آنها ام الكتابند و دسته اي ديگر از آيات مبهم و محتاج به تأويل مي باشند، اما كساني كه ميل به انحراف و كژ انديشي دارند از آيات مبهم پيروي مي كنند تا فتنه جويي و فتنه انگيزي كنند، به دنبال تأويل خود مي روند در حالي كه تأويل اينگونه آيات را جز خداوند و ثابت قدمان در علم و دانش كه مي گويند به تمام آنچه از نزد پروردگار نازل شده ايمان داريم، كسي نمي داند و نيز مي فرمايد:

به بندگانم مژده بده! به آن كساني كه گفته ها را شنوده و از بهترين آن پيروي مي كنند يعني از روشن ترين و واضح ترين گفته ها پيروي مي كنند، اينان كساني هستند كه خداوند هدايتشان كرده و همان صاحبان خرد مي باشند، پايان نامه امام هادي با اين دعا مزين شده است:

و فقنا الله و اياكم الي القول و العمل لما يحب و يرضي و جنبنا



[ صفحه 124]



و اياكم معاصيه بمنه و فضله و الحمد لله كثيرا كما هو اهله و صلي الله علي محمد و آله الطيبين و حسبنا الله و نعم الوكيل.