بازگشت

تزلزل سياسي همكاران خليفه از حضور امام در مدينه


سبط جوزي در تذكره الخواص از دانشمندان شرح حال نويس نقل مي كند: كه متوكل ميل داشت بر اساس بدگوئي كه از امام شده بود حضرت در مدينه نباشد و هر چه زودتر به سامرا عزيمت كند، داستان از اين قرار بود كه:

بريحه امام جمعه قلابي دستگاه خلافت، براي تثبيت مقام و موقعيت خود فرصت را غنيمت شمرد و نامه اي به متوكل نوشت كه،



[ صفحه 153]



اگر تو را به مكه نيازي هست علي بن محمد را از اين ديار بيرون بريد. چه بسياري از مردم را مطيع و پيرو خود نموده و نفوذ زيادي در مردم پيدا كرده است، مسلمانان روز به روز به سوي او توجه دارند، گرايش مردم به سوي او، دستگاه خلافت عباسيان را متزلزل تر كرده و باعث مي شود مردم به دستگاه بدبين تر شوند! همان طوري كه قبلا گفته شد حكمران مدينه به نام عبدالله بن محمد بود، او هم مانند بريحه شريك دزدان خلافت و رفيق ظاهر الصلاح قافله توده مردم بود، خوش بين به امام نبود، راه و رسمشان از امام جدا بود امام را مانع پيشرفت فساد خود مي پنداشتند مي كوشيدند كه او را از شهر مدينه دور سازند!

گروهي ديگر از چاپلوسان و مرزوقين دستگاه خلافت به اشارت و پيروي از پيشواي ريا پيشه خويش به مضمون فوق، نامه ها به متوكل نوشتند. چه نبودن امام در مدينه ميدان را براي جنايت و پستي ها آماده تر مي ساخت اما آيا زنان و مردان تيره بختي كه به جرم دوستي با خاندان رسالت، جوانانشان نابود شدند! كاشانه آنها ويرانه شده بود، فراموش شدني مي باشند؟

آيا مي توان فجايع و مفاسد دستگاههاي ضد اسلامي و ضد انساني را فراموش كرد؟



[ صفحه 154]