بازگشت

نامه ي شديد اللحن امام به خليفه


امام اطلاع يافت كه «حكمران شهر» و امام جماعت ساختگي حرمين در چند مورد بهانه جوئي و اشكال تراشي كرده اند و نامه ها به متوكل فرستاده اند، چه بسا اينگونه سعايت ها، اتهامات، افتراءآت سبب آزار و زيان شود. چه بسيارند افراد كم مايه دنياپرست كه براي تثبيت مقام، جان و ثروت، خود را به آب و آتش مي زنند. ممكن است ظاهرا دوستداران علي و پيروان راستين اسلام گرفتار مشكلات و دچار زندان شوند اما به هر حال آنان به هدف مي انديشند و عاقبت كار برايشان سودمند است، بنا به مصلحت روزگار امام نامه اي عتاب انگيز و توبيخ آميز به متوكل مي نويسد و مي گويد حكمران مدينه موجب اذيت و آزار من و مردم مي باشد و آنچه را كه درباره ي من گزارش داده است سراسر دروغ و افتراء و براي تحكيم موقعيت خودش مي باشد.

دعوت از امام به سامرا كه خليفه را به هيجان افكنده بود، سبب شد تا خليفه عباسي فرصت را غنيمت شمرد، در پاسخ نامه امام نامه اي آميخته با اشك تمساح فرستاد و او را تعظيم و اكرام بسيار



[ صفحه 155]



نمود و چنين نوشت.

وقتي اطلاع يافتيم كه عبدالله بن محمد حكمران مدينه نسبت به شما بد رفتاري مي كند، منصبش را تغيير داديم و محمد بن فضل را به جاي وي برگماشتيم، او را فرمان داديم كه با شما به اعزاز و اكرام رفتار كند، دبيران دستگاه خلافت به امام نوشتند كه خليفه مشتاق ديدار شما شده و ميل دارد كه اگر بر شما دشوار نباشد به سوي اين ديار حركت كنيد با هر كس كه مي خواهيد از خاندان، خويشاوندان خود با نهايت آرامش و آسايش خاطر به سوي سامرا حركت نمائيد، يحيي بن هرثمه را به سوي شما اعزام داشتيم تا اگر احيانا خواستيد، در راه خدمتگزار شما باشد و در كارها فرمان شما را اطاعت كند.

در اين باره سفارشهاي موكد به او شده است. يقين بدانيد كه هيچ يك از خاندان و خويشان و فرزندان خليفه در نزد وي از شما گرامي تر نيست، منتهاي لطف و محبت را به حضرتت دارد.