بازگشت

نفوذ و خط مشي سياسي تركها در اداره كشور


در عصر معتصم يكي از فرماندهان ارتش بنام افشين بود كه فكرش در جمع ثروت و جلب حمايت و نفوذ صاحب منصبان خلاصه مي شد و همواره در تماس با حكام استانها بود تا از اين رهگذر ايجاد تحريك نموده گروهي را به عصيان وادارد در يكي از همين تماسها بود كه استاندار مازندران به نام مازيار را تشويق مي كند تا عليه نظام حاكم بشورد و به او مي گويد كه بايد عليه دين موجود شوريد و يكي از همان مذاهب ثنويت و مجوس را احياء كرد، كه معتصم او را از ميان مي برد.

در زمان واثق اشناس، جانشين و نايب الخليفه مي گردد و ايتاخ استاندار استانهاي مشرق از دجله تا خراسان مي شود، و در زمان متوكل نفوذش چنان گسترش مي يابد كه فرمانده كل قواي ارتشي مي شود كه مركب از عناصر مختلفي از مغارب و ترك و بربر و برده بوده است و با حفظ سمت رياست دفتر خليفه و مسئول دفتر خلافت مي شود. اين



[ صفحه 180]



رهبران ترك سنتي جديد را در اداره كشور ابداع مي كنند بدين ترتيب كه وقتي يكي از آنها به استانداري خارج عراق تعيين مي شود، آنها نمايندگاني از طرف خود بر آنجا مي گمارند. خود آنها هرگز پايتخت را ترك نمي كردند بل مصرانه هر يك از آنها در مركز باقي مي ماندند تا از نزديك به جريان امور آگاه باشند و مركزيت خود را در درگيري ميان نيروهاي متخاصم دربار حفظ نمايند. چرا كه فرمانده ترك دريافته بود كه دوري او از سپاه به معناي ختم نفوذ سياسي تلقي مي شود. هر يك از واحدهاي ارتش كه سپاهي مركب از تركها را دارا بود نسبت به فرمانده ي خود بسيار متعصب بود و اين تعصب يا دوستي صرفا با انگيزه سودپرستي و بذل عطاء و بخشش بود نه چيز ديگر.

متوكل دست به يك سري اقدامات زد تا از نفوذ روز افزون تركها جلوگيري كند.

1- تقسيم حكومت ميان سه فرزندش: منتصر، معتز، مويد، اين اقدام به منظور تحكيم نفوذ و تثبيت رژيم عباسيان بر اجراي حكومت و انحصار سلطه و حاكميت در دست عباسيان صورت پذيرفت. منطقه غربي كشور را به منتصر و جناح شرقي را به دست معتز و نواحي شام را به مويد اختصاص داد. اين تلاش به شكست انجاميد، متوكل بايد درك مي كرد جدش هارون الرشيد مثل او چنين تلاش بي فايده ايي نمود ليكن نتيجه اش جنگ داخلي ميان امين و مأمون بود.

متوكل در نقشه اي دوم خود توفيق يافت و آن تبعيد ايتاخ از سامراء و سپس كشتن او بود اما به فرمانده ترك ديگري به نام وصيف تكيه كرد، و اين نشان مي دهد كه نفوذ تركها بسيار زياد و مهم بوده، به



[ صفحه 181]



گونه ايي كه خليفه قادر به رهايي خود از چنگال آنها نبوده است، بلكه از برخي از آنها براي كوبيدن بعضي ديگر استفاده نموده است. و اين مسأله خود بسيار نگران كننده بود، و علت ارتباط تعصب آميز و تعلق افراطي افراد سپاه به فرمانده ي ترك بوده است. در مرحله سوم، متوكل مجبور به انتقال پايتخت از سامراء به دمشق شد (سال 244) كه كليه دفاتر خلافت به آنجا منتقل و دستور بناي آن را صادر نمود. اما اين نقشه نيز با شكست مواجه گرديد زيرا تركها او را مجبور به بازگشت به سامراء نمودند.