بازگشت

تحولات اجتماعي و سياسي در عصر امام


پيش از اين گفتيم كه امام هادي (ع) در موطن خويش مدينه منوره، شهر جدش پيامبر اسلام بود. در آنجا امام ولادت يافت و دوران رشد و بلوغ خود را در آن گذراند و سالياني چند در آن سكونت داشت.

آنگاه متوكل به اقتضاي شرايط سياسي و با توجه به موقعيت و محبوبيت امام دهم شيعه و بر طبق اصل روند حاكميت غصب و حكومت جور و ستم، او را از مدينه به پايتخت جديد عباسيان يعني سامرا انتقال داد.

حال نظري كلي به مهمترين رويدادهاي تاريخي آن زمان كه خلافت متوكل را به شدت تحت تأثير قرار مي داد مي افكنيم تا با شناخت عوامل آن، اوضاع سياسي آن زمان را دريابيم.

همسفران و همگامان ما در اين سير تاريخي، تاريخ يعقوبي



[ صفحه 182]



است كه مي گويد: مردم ارمنستان سر به شورش و جنبش گذاشتند و وضعي آشفته پيدا كردند به همراهي ايشان جماعتي از كشيشان نيز به تظاهرات وسيعي دست زدند و در نتيجه كوششها و مجاهدات زيادي بر مناطق مسكوني خود كه تحت استعمار خلافت عباسي بود، غلبه و سيطره يافتند اين مناطق تفليس نام داشت كه لواي قيام برافراشت و از اطاعت فرماندهان خلافت سرباز زد، اين شورشها و انقلابات تحت قيادت و رهبري اسحاق بن اسرائيل اوج گرفت. منطقه مورد منازعه بالاخره از قبضه خلافت خارج شد، سپس جنگهاي خونيني رخ داد كه سپاه خليفه را درهم كوبيد و شكست داد، آنگاه روميان بر عليه دولت وارد مبارزه شدند به دنبال آن اهالي خزر و نژاداسلاو نيز بر عليه دولت به مبارزه برخاستند و در اين شورشها و آشفتگي ها متوكل، محمد بن خالد بن يزيد بن مزيد شيباني را نماينده و مأمور سركوبي آنان نمود و چون پيمان امان را بر ايشان تجديد نكرده بود دوباره به جنبش برخاستند و غريو قيام و سركشي برآوردند تا آنجا كه نماينده و والي خليفه را اخراج كردند، كاتبان ديوان خلافت به چاره جوئي مبادرت ورزيدند و بر همين اساس آشفتگي و هرج و مرج در تمام نواحي كشور جلوه نمود و آثار سوئي بر جاي گذاشت.

پر واضح است كه متوكل در سيستم كشور داري متمايل به سياست عياشي و تن آسايي و اسراف بود و اصولا اين خليفه بيش از هر خليفه ديگر، جواني بي هنر بود و خصوصياتش را اينگونه مي توان خلاصه كرد:



[ صفحه 183]



اسير شهوت بود گرفتار غرض ورزي ها و كينه توزيهاي فردي و خصوصي بوده است، او سياست غلطي داشت! از امراء، و وزراء، قضات، كارگردانهاي دستگاه خلافت بهانه ها مي گرفت، اموال و ثروت هر كس را كه مي خواست به يغما مي برد، هستي و نيستي آنها را ضبط و توقيف مي كرد، راه و روش كشورداري را نمي دانست تا آنجا كه بر اثر اسراف و خوشگذراني كاخهايي بنا نهاد كه بيش از اندازه بوده و نيازي به آنها نداشت و هيچگونه فعاليتي در جهت اصلاحات و بهبود وضع اقتصادي و اجتماعي كشور به عمل نمي آورد و اكثريت مردم با فقر خانمانسوز و زندگي مذلت باري دست به گريبان بودند اما حاشيه نشينان و اطرافيان دستگاه خلافت در ناز و نعمت مترفانه و مسرفانه اي به سر مي بردند و متكبرانه و متحيرانه، در ميان توده مردم محروم به تفاخر و تكاثر سرگرم بودند، خوي تفرعن و ددمنشي اكثريت قريب به اتفاق پيروان متوكل را فرا گرفته بود، غالب اوقات به رقص و عياشي و طرب و شادي بيش از حد مشغول بودند و وقت خود را به دلقك بازيها و عيش و نوش ها سپري مي كردند خود را طبقه علياي اجتماع و بركنار از مصائب و معضلات و محروميت هاي جامعه مي داشتند.

كوچكترين ترحمي در وجودشان ديده نمي شد، پرداخت حقوق و استفاده از بيت المال بالسويه و طبق قانون هر كس به قدر وظيفه و كارآئي خود، مجري و مرعي نبود، عدم مساوات و اجراي اصول حاكميت زور و اعمال قانون جنگل به مفهوم واقعي در جامعه عصر متوكل به چشم مي خورد.

مردم و دوستداران خاندان پيامبر يا بايد در كنج عزلت زندانها



[ صفحه 184]



پوسيده و فرسوده مي شدند و يا بايد رهسپار چوبه دار و يا هم آغوش سكوت و اختناق گردند، كسي را حق اعتراض و انتقاد نبود، كمترين نارضايتي از وضع موجود سبب شكنجه و زندان بود.

ضرايب مالياتي به حداكثر خود رسيده بود در اينجا بود كه رگ غيرت غيوران و رهنوردان بادي مرگ به جوش آمد و از اندرون جوشان آنها، شعله انقلاب افروخته شد و مسلمين بي پناه به انقلابات خونين و مردمي روي آوردند تا خود را از اين وضع نكبت بار و رنج آور رها سازند و تا سرحد مرگ خود را آماده شهادت و فداكاري نمودند و با جامه قرباني به قربانگاه رفتند تا انسان را از اسارت ديو صفتان بد سيرت رها سازند و در خدمت آزاديش گمارند.

يعقوبي با اشارتي زيبا، انگيزه اين نهضت مردمي را توجيه مي كند: متوكل با سرشت اشرافي خود چندين كاخ عظيم را احداث كرد و براي بناي آنها مبالغي هنگفت را سرمايه گذاري نمود از جمله اين كاخ ها مي توان به: قصر الشاه، قصر العروس، شيداز، بديع، غريب و برج اشاره نمود كه روي كاخ برج مبلغ يك ميليون و هفت صد هزار دينار سرمايه گذاري نمود.

گله و شكايت، ناله و فغان مردم از اين همه ولخرجي و عياشي برخاست تا اينكه آسمان به خاطر اين جنايات بر سر خشم آمد و واكنش خشمش را با سقوط و نزول سنگهاي آسماني و شهابها متجلي ساخت پديده هاي طبيعي از قبيل زلزله و خسوف به شدت و كثرت روي مي داد و بر اثر آن خانه ها و مساجد فرو ريختند، حوادث بسياري در قلمرو كشور پهناور متوكل اتفاق افتاد، بيشتر آباديها، كاخها، و بناهاي



[ صفحه 185]



آباد كه ساخته و پرداخته بودند بر اثر زلزله واژگون گرديد، صاعقه آسماني كوه اقرع را در انطاكيه شكافته و خورد نمود و به دريا ريخت، چشمه آبي در بالاي كوههاي مكه خشكيد، باد سرد زهرآگيني از شمال خراسان، ري، اصفهان و ساير شهرها و روستاهاي عراق وزيدن گرفت! بيشتر مردم به بيماري مبتلا شدند و مردند، در سكت الدهاقين بلخ باران به رنگ خون تازه از آسمان باريد و زمين ها را شكافت.

سيارات در شب پنج شنبه اول جمادي الآخر سال 241 شكسته و شكافته شدند. و اين پديده از آغاز شب تا طلوع فجر طول كشيد، در دامغان و نيشابور و ولايات آن در سال 242 زلزله شديدي روي داد كه در آن جمع كثيري از مردم در آغوش ويراني ها و مخروبات، مدفون شدند و مجددا زمين لرزه شديدي در روز سه شنبه يازدهم شعبان همان سال اتفاق افتاد كه در حدود دويست هزار نفر به هلاكت رسيدند، در بعضي از شهرهاي خراسان ريزش و فروكش نمودن زمين به وقوع پيوست، به مردم فارس نيز مصيبي وحشتناك وارد شد و آن اينكه نور تابنده و درخشاني از ناحيه درياي سرخ برخاست و به منطقه فارس كشيده شد. گروه زيادي از مردم و چارپايان به مرگ غلطيدند، درختان آتش گرفت و در مصر زمين لرزه سختي پديدار شد كه زينت ها و چراغ هاي مسجد فرو افتادند و آشفتگي و خسارات زيادي را به بار آورد اين زلزله در ذي الحجه سال 242 اتفاق افتاد.

شام نيز از تحولات طبيعي بي بهره نماند در آنجا هم زمين لرزه هائي پياپي رخ داد اين زلزله تا دامنه هاي لاذقيه و جبله گسترش يافت جمعيت زيادي از مردم مردند تا آن حد كه مردم به بيابان



[ صفحه 186]



روي آوردند و منازل و آنچه در آن بود رها كردند و رفتند و چندين ماه در بيابان متشرد و متوطن گرديدند.

«آري اين است نتايج خطرناك ظلم و جنايت و بي اعتنائي به مباني و اصول دين و مذهب.»

اين است فرجام ملتي كه خود را مسلمان مي خواندند ولي كمترين نشاني از اسلام در وجودشان نبود و فقط گروهي اندك از دام اهريمنانه طاغوت زمان بركنار و متنفر بودند و آن گروه امام هادي و پيروان وفادارش بودند.