بازگشت

گوشه هايي از كلام گهربار امام هادي


كتابهاي تاريخ و سيره مجموعه كلام گهربار امام هادي را گرد آورده كه گوشه هائي از آن را يادآور مي شويم زيرا عنوان فوق نيازمند به تطويل و تفسير فراوان بوده و نيازمند چندين جلد كتاب خواهد بود تا بتوان به بيان حقايق آن پرداخت و كوشش و تلاش ما نيز هر قدر زياد باشد توان توجيه همه ي آن را نخواهيم داشت اما مع الوصف به مصداق شعر:



گرچه نتوان آب دريا را كشيد

هم به قدر تشنگي بايد چشيد



هر چند كه ظرف وجود ما گنجايش همه حقايق و سخنان امام را ندارد اما به اقتضاي حال مي بايست از آن محظوظ و بهره ور گرديد.

حراني در كتاب خود به نام تحف العقول مي گويد: يكي از بياناتي را كه امام هادي مي فرمايد: در مورد مؤمن خلافكار است: اذا خالف المؤمن ما امر به ممن آمنه لم يامن ان تصيبه عقوبه الخلاف:

هر گاه مؤمن خلاف دستور كسي كه او را در امان داشته انجام دهد از اينكه به كيفر آن خلافكاري دچار شود در امان نخواهد بود. به ديگر سخن هرگاه مؤمني مورد اعتماد و امانت كسي واقع شد و بعد



[ صفحه 191]



دست خود را به خلاف آلوده كرد و از گرفتار شدن به عقوبت و عذاب در امان نخواهد شد و مي فرمايد:

الشاكر اسعد بالشكر منه بالنعمه التي اوجبت الشكر، لان النعم متاع و الشكر نعم و عقبي: شكرگزار نسبت به شكر سعادتمندتر است از آن نعمتي كه سبب چنين شكري شده است، زيرا نعمت، كالاي دنيايي است و شكر نعمت، دنيا و آخرت است يعني سعادت و توفيقي كه از راه شكر و سپاسگزاري بدست مي آيد برتر و مهم تر از سعادت و رضايتي است كه فقط از راه نعمت دنيا بدست مي آيد زيرا نعمت امري است مادي ولي شكر امري است معنوي كه دو اثر دارد يكي اثر دنيوي و ديگر اثر اخروي.

يوسف بن حاتم شافعي در كتاب خود، الدرالنظيم مي گويد: از سخنان امام هادي است كه مي فرمايد: من سال فوق قدر حقه اولي بالحرمان هر كس بيش از ارزش خود كه ميزان حق اوست بخواهد، به محروميت و ناكامي شايسته تر است.

مي فرمايد: الحلم يملك نفسك و يكظم غيظك مع القدره:

بردباري و صبر مهار نفست را مالك مي شود و خشمت را با وجودي كه قدرت بر اجراي آن داري فرومي نشاند. (بردباري نفست را كنترل و خشمت را نابود مي كند) امام در مورد معيار ارزشها در جامعه بيمار مي فرمايد: الناس في الدنيا بالمال و في الاخره بالاعمال: ارزش مردمان در دنيا و در جامعه بيمار، بستگي مستقيم با چگونگي ثروت آنان دارد ولي به روز واپسين منش و ارزش مستقيما با كردار و عمل گذشته رابطه دارد و مي فرمايد: شر الرزيه سوء الخلق بدترين مصيبت و بدبختي



[ صفحه 192]



بد اخلاقي و كج رفتاري است. و مي فرمايد: المراء يفسد الصداقه القديمه و يحل العقده الوثيقه و اقل ما فيه ان تكون فيه المغالبه، و المغالبه اس اسباب القطيعه مجادله و سخت گيري در روابط با دوستان، دوستي را به خطر مي اندازد و گره هاي بسته آشنايي را مي گشايد و كمتر اثري كه از آن مي ماند پيروزي يكي بر ديگري است و اين پيروزي و غلبه در رفاقت سرانجام منجر به پاره شدن رشته محبت و دوستي است.

و مي فرمايد: الحسد ما حق الحسنات و الزهو جالب المقت حسد نيكي ها و حسنات را بر باد داده و نابود مي كند و تظاهر و خودستائي موجب خشم و كينه مي شود.

و مي فرمايد: البخل اذم الاخلاق و الطمع سجية سيئة:

بخل ناستوده ترين اخلاق و طمع و آز از ارزشهاي منفي اخلاقي است و مي فرمايد: العقوق يعقب القلة و يودي الي الذلة: نافرماني از پدر و مادر به دنبال خود كمبود و نارسائي دارد و بالاخره منتهي به ذلت و بدبختي خواهد شد و مي فرمايد: السهرا لذ للمنام و الجوع يزيد في طيب الطعام: بيداري خواب را لذت بخش تر مي كند و گرسنگي گوارائي و خوشمزه گي غذا را مي افزايد.

و مي فرمايد: الهزء فكاهة السفهاء و صناعة الجهال: ريشخند و مسخرگي شيوه اراذل و اوباش و جاهلان است.

و مي فرمايد: من رضي عن نفسه كثر الساخطون عليه. كسي كه به عقيده خودپسندي گرفتار شود به يقين آمار عيب جويان او فراوان شود.

كتاب نزهه الناظر به مدارك و اسناد خود از قول امام هادي مي گويد كه حضرت مي فرمود: خير من الخير فاعله و اجمل من الجميل



[ صفحه 193]



قائله و ارجح من العلم عامله: بهتر از خوبي، كننده كار خوب است و زيباتر از زيبا گوينده سخن زيباست و بالاتر از دانش عمل كننده به آن دانش است. و مي فرمايد: من جمع لك وده و رايه فاجمع له طاعتك: كسي كه تا آخرين مرحله انسانيت به تو محبت نمود و دريغي نداشت و انديشه هاي نويني به تو تقديم داشت بر تو ضروري است كه فرمانش را ببري.

و مي فرمايد: من هانت عليه نفسه فلا تامن شره: هر كس قدر و ارزش خود را نداند از شر او آسوده مباش.

و مي فرمايد: الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون: دنيا به سان بازاري است كه گروهي در آن آمدند و بهره گرفتند، خوب فروختند، درست خريدند و گروهي آمدند و آنچه از سرمايه و اندوخته داشتند يكجا باختند و با پشيماني و ندامت ره پيش گرفتند و برفتند، و بمردند.

و مي فرمايد: المصيبه للصابر واحده و للجازع اثنتان: مصيبت براي اشخاص مقاوم تنها يك مصيبت است ولي براي خودباختگان و ناله كنندگان دو مصيبت مي گردد:

1- خود مصيبت

2- جزع و ناله

و مي فرمايد: اذكر مصرعك بين اهلك فلا طبيب يمنعك و لا حبيب ينفعك: به ياد داشته باشيد كه فرو افتادن و مردن در ميان اعضاي خانواده و فاميل به زودي فرا مي رسد كه در آن لحظه نه پزشكي است كه تو را از ناسازگاري منع نمايد و نه دوستي است كه در لحظه سقوط تو را بازو گيرد.



[ صفحه 194]



و مي فرمايد: الحكمة لا تجتمع في الطباع الفاسده: حكمت و انديشه هاي علمي، گواراي وجود انسانهائي كه روح پاكي و انساني را از دست داده اند، نمي گردد و در سرشتهاي ناپاك هيچ اثر مثبتي به جا نمي گذارد.

و مي فرمايد: اياك و الحسد فانه يبين فيك و لا يعمل في عدوك: از حسادت دوري كن زيرا حسادت آنچه در وجود توست آشكار مي كند و هيچگونه تأثيري در دشمن تو نخواهد داشت.

و مي فرمايد: «لا تطلب الصفاء ممن كدرت عليه و لا الوفاء ممن غدرت به ولا النصح ممن عرفت سوء ظنك اليه فانما قلب غيرك كقلبك له: از كسي كه او را كدر و ناراحت كرده اي اميد صفا و پاكي نداشته باش و به آن كس كه خيانت ورزيده اي انتظار وفا مدار و از كسي كه به او بدگمان شده اي انتظار خلوص و يك رنگي نداشته باش زيرا نيت قلبي و آنچه كه قلب تو نسبت به اوست همان در قلب او نسبت به تو مي باشد و مي فرمايد: ان الله جعل الدنيا دار بلوي و الاخره دار عقبي جعل بلوي الدنيا لثواب الاخره سببا» و ثواب الاخره من بلوي الدنيا عوضا: خداوند دنيا را خانه ي آزمايش و آخرت را خانه ي جاويد و پايدار ساخته است و بلا و مصيبت دنيا را وسيله ثواب آخرت نموده و پاداش آخرت را جبران و عوض بلاي دنيا قرار داده.

و مي فرمايد: نوم العاقل افضل من سهر الجاهل: ارزش خواب عاقل بيشتر از بيداري نادان است و مي فرمايد: من اتقي الله يتقي و من اطاع الله يطاع، من اطاع الخالق لم يبال سخط المخلوقين و من اسخط الخالق فلييقن ان يحل به سخط المخلوقين:



[ صفحه 195]



هر كس از خدا بپرهيزد از او بپرهيزند (از او حساب خواهند برد) و هر كس خدا را اطاعت كند از او اطاعت كنند، و هر كس مطيع فرمان خدا باشد ترسي از خشم مخلوق ندارد و هر كس كاري كند كه خدا را به خشم آرد بايد يقين كند كه به خشم مخلوق دچار مي شود.

و مي فرمايد: اتقوا فراسه المؤمن فانه ينظر بنور الله: از هشياري و آگاهي مؤمن بترسيد زيرا او با بينش و نور الهي مي نگرد. مسعودي در كتاب خود مروج الذهب از قول ابن الفرج نقل مي كند كه وي از ابودعامة حديثي روايت مي كند بدين مضمون كه امام هادي به ترتيب از پدران خود تا رسول خدا (ص) شنيده كه مي فرمايد:

رسول خدا (ص) به علي (ع) فرمود بنويس، علي عرض مي كند چه بنويسم، پيامبر مي فرمايد بنويس بسم الله الرحمن الرحيم الايمان ما و قرفي القلوب و صدقته الاعمال، و الاسلام ما جري علي اللسان و حلت به المناكح: به نام خداوند بخشنده و مهربان. ايمان ريشه در قلب دارد و در دلها جاي مي گيرد و اعمال آن را تصديق و تائيد مي كند و اسلام بر زبان جاري مي شود و بوسيله آن زنها با عقد نكاح حلال مي شوند.

به عبارت ديگر ايمان و اسلام دو چيز متفاوتند: ايمان در قلب استوار است و رفتار انسان آن را به ثبوت مي رساند. و اسلام لفظي است كه بر زبان جريان دارد و فقط بوسيله اظهار آن ازدواج و بعضي امور تحقق مي يابد.



[ صفحه 197]