بازگشت

واثق پسر معتصم به حكومت مي رسد


(227 - 232)

واثق يا هارون بن ابي اسحاق، مادرش كنيزي به نام قراطيس بود، در همان روز مرگ معتصم در سال 227 به حكومت رسيد.

اسحاق بن ابراهيم ساعاتي پس از بيعت روي به بغداد نهاد و تمام شب را راه پيمود و پيش از طلوع فجر به بغداد رسيد و بر اطراف شهر و زندانها مأموريتي گماشت و فرماندهان و سران مركز را احضار و از آنان بيعت گرفت. توده ي سپاهيان و گروهي ديگر از مردم بر شعيب بن سهل قاضي ناحيه شرقي بغداد شوريدند و سراي او را غارت كردند.

نخستين شخصي از فرماندهان معتصم كه از واثق فرمان حكومت را دريافت كرد، اشناس تركي بود كه معتصم او را از دربار خويش تا آخرين نقطه مغرب حكومت داد و او هم عمال خود را فرستاد و فرمان حكومت مغرب را از سوي خود براي محمد بن ابراهيم اغلب نوشت و تدبير امرش بدست احمد بن خصيب بود.

عبدالله بن طاهر در سال 230 در سن 47 سالگي در خراسان درگذشت، وي در نيشابور خراسان منزل داشت و حكومتش چهارده



[ صفحه 277]



سال بود، واثق پس از او طاهر بن عبدالله را حكومت داد عبدالله بن طاهر خراسان را چنان منظم و رام و آرام كرده بود كه هيچ كس چنان توفيقي نيافته بود و همه بلاد خراسان به فرمان وي درآمده و بي اختلاف حكم او را گردن نهادند.

واثق بر ابراهيم بن رباح خشم گرفت و كار خود را به نجاح بن سلمه، منشي ويژه خود و يمان بن نصراني واگذار كرد.

اشناس تركي والي نواحي جزيره و شامات و مصر و مغرب گرديد و تدبير كار بدست احمد بن خصيب منشي وي بود، به واثق خبر دادند كه احمد مالهاي بسياري اندوخته است بر او نيز خشم گرفت و مالهاي او و برادرش ابراهيم را گرفت و هر دو را با مادرشان شكنجه داد.

اشناس تركي در سال 230 فوت كرد و مقام و منصب او به ايتاخ تركي رسيد و مستغلات و دارائي او براي فرزندانش به حال خود گذاشته شد.

واثق مردم را در مسأله خلق قرآن امتحان كرد و به قضات نوشت تا در ساير شهرها چنان كنند و جز شهادت كسي را كه قائل به توحيد باشد نپذيرند و از اين راه بسياري از مردم را به زندان انداخت.

در جريان نبردي كه واثق با پادشاه روم داشت تعداد زيادي مسلمان اسير شدند كه در باز پس گرفتن اسراء، واثق افرادي را گماشت تا اسيران را درباره ي قرآن امتحان مي كردند و هر كس مي گفت كه قرآن مخلوق است، دو دينار و دو جامه به وي مي دادند. بر حكومت واثق، احمد بن ابي داود چيرگي داشت و محمد بن عبدالملك زيات و عمر



[ صفحه 278]



بن فرج رخجي از مقامات برجسته و متنفذ رژيم واثق بودند، رياست پليس او را اسحاق بن ابراهيم و فرماندهي گارد او را اسحاق بن يحيي بن سليمان بن يحيي بن معاذ بر عهده داشتند.

بالاخره واثق به بستر بيماري افتاد و مرض به سختي كشيد تا آن كه براي او چاله اي مانند تنور در زمين كنده شد و با هيزم گزگرم كردند و چندين بار در آن نهاده شد، و در بيماري با خود مي گفت: آرزو مي كنم كه از لغزش مي گذشتم و حمالي بودم كه روي سرم بار مي كشيدم و چون بيعت پسرش به او پيشنهاد شد گفت: خدا مرا نبيند كه زنده و مرده او را به عهده گيرم. واثق از كاخهاي معتصم منتقل شده و براي خود در كنار دجله كاخي به نام هاروني ساخته و براي آن دو سكو يكي غربي و ديگري شرقي قرار داده بود. مرگ او در سال 232 روي داد و سنش در آن موقع 34 سال و حكومتش پنج سال و نه ماه و سيزده روز بود، وي داراي شش پسر بود.

امام هادي (ع) در سن 14 يا 15 سالگي بود كه واثق زمام امور را به دست گرفت و تا 20 سالگي در جو اختناق و شرايط خفقان آور رژيم واثق عمر خويش را سپري ساخت.



[ صفحه 279]