بازگشت

جنايتكاري به نام متوكل خليفه مي شود


(232 - 247)

متوكل پسر معتصم به نام جعفر بن معتصم كه مادرش كنيزي به نام شجاع بود. در سال 232 به قدرت رسيد و نخستين كساني كه با وي بيعت نمودند، عبارتند از:

سيماي تركي معروف به دمشقي و وصيف تركي. پس از بيعت به كاخ سلام آمد و دستور داد حقوق هشت ماه سپاهيان پرداخت شود. و فرمان داد كه فرزندان هفت خليفه پيش از خود بر وي سلام كنند. جعفر بن مهدي، عباس بن هادي، ابواحمد بن رشيد، عبدالله بن امين، موسي بن مأمون و برادرانش و احمد بن معتصم و برادرانش، و محمد بن واثق.

در شرح حال متوكل به طور مفصل در مورد ويژگيها و خصوصيات رواني و سياسي نامبرده، سخن گفته شد و نيز گفتيم كه بر محمد بن عبدالملك زيات خشم گرفت و او را در تنور دست ساخت خويش سوزاند و اموال او را مصادره كرد.

متوكل مردم را از بحث در مورد قرآن نهي كرد و زندانيان شهرها و كساني را كه در خلافت واثق دستگير شده بودند، آزاد كرد



[ صفحه 280]



و همه را رها نمود و همگان را خلعت پوشانيد و نامه هايي در نهي از جدال و خصومت به اطراف نوشت و مردم از جدل باز ايستادند.

در سال 235، متوكل اهل ذمه را امر كرد تا فوطه هاي عسلي بپوشند و استرها و خرها را با ركابهاي چوبي و زين هاي گوي دار سوار شوند و بر اسبها و يابوها سوار نشوند و بر درهاي خانه هاي خود چوبهايي قرار دهند كه پيكر شياطين در آنها باشد.

متوكل براي پسر خود محمد و سپس براي دو پسرش معتز بالله و مؤيد بالله به وليعهدي پس از خود بيعت نمود و سران مردم را از هر شهري به سامرا فرا خواند و آنان را بر بيعت جائزه ها داد و حقوق ده ماه سپاهيان را پرداخت كرد و خطيبان را فرستاد تا خطبه ي آن را بخوانند.

متوكل به هر يك از وليعهدها ناحيه ايي از كشور را واگذار كرد، مصر و مغرب را به منتصر داد و منشي او احمد بن خصيب بود، و خراسان و عراق عجم را به معتز واگذاشت و منشي وي احمد بن اسرائيل بود، و شامات و ارمنستان و آذربايجان را به مؤيد سپرد و منشي او محمد بن علي معروف بود. در همين هنگام متوكل فرمان داد كه در هيچ يك از امور دولتي از احدي از اهل ذمه كمك نخواهند و كنشت ها و كليساهاي تازه ويران شود و از ساختن عمارت ممنوع شدند و اين فرمان را به همه جا ابلاغ كرد.

آنگاه متوكل تصميم گرفت كه رهسپار دمشق گردد، چه گرم مزاج بود و سردي هواي آن را براي وي توصيف كردند، پس به محمد بن احمد بن مدبر نوشت و دستورش داد كه قصرها بسازد و خانه ها آماده



[ صفحه 281]



سازند و آنگاه، روز دوشنبه در ماه ذي القعده سال 243 از سامرا حركت و چهارشنبه ماه صفر سال 244 در دمشق فرود آمد و در آن كاخ ها منزل كرد و سي و هشت روز اقامت گزيد و از بعضي غلامان ترك چيزي شنيد كه آن را خوش نداشت، سپس از دمشق رهسپار عراق شد و در دوران حكومت خود غير از اين سفر مسافرتي نكرد مگر براي شكار و گردش، و در اين سفر خود نيز نظري نداد و به كار احدي توجه نكرد و تمام شامات دچار زلزله شد. چنان كه لاذقيه و حبله از ميان رفت و جهاني از مردم مردند و كار به آنجا كشيد كه مردم سر به بيابان نهادند و از خانه هاي خود و هر چه در آن بود، دست كشيدند و چندين ماه از سال 245 زلزله ادامه داشت.

متوكل بر نجاح بن سلمه ي منشي كه پس از عبيدالله بن يحيي از همه منشيانش بر او غالب تر بود، خشم گرفت چه او پيوسته اموال مردم را مي ربود كه در پي كشف آن او را به متصدي ديوان خراج و ابن خراج سرپرست ديوان مزاع كه با دو ميليون از وي ضمانت كرده بودند، تسليم كرد و متصدي ديوان خراج چند روزي او را شكنجه كرد تا در دست او مرد و املاك و خانه ها و اموالش مصادره شد.

گويند متوكل بر پسرش منتصر جفا كرده بود، سران ترك او را عليه پدر شورانده و سپس به فكر تاختن بر وي افتادند و روز سه شنبه سوم شوال سال 247، با يورش جماعتي از تركان من جمله، بغاي صغير، اوتامش آجودان شخصي منتصر، باغر، بغلوا، واجن، سعلفه و كنداش بر متوكل كه در مجلسي خلوت كرده بود، با شمشيرهاي آخته، او و وزيرش فتح بن خاقان را از پاي درآوردند. حكومت متوكل



[ صفحه 282]



روي هم رفته 14 سال و نه ماه و نه روز به طول انجاميد كه در سن 42 سالگي به درك واصل گرديد و در قصر معروف خود به نام جعفري يا ماحوزه چال گرديد. وزيرش فتح بن خاقان، عبيدالله بن يحيي سمت منشيگري، و رياست پليس او با اسحاق بن ابراهيم و برخي ديگر و فرمانده گارد او اسحاق بن يحيي بن معاذ و سپس رجاء ابن ايوب و رئيس دفتر و حاجبش و صيف و بغا بودند.

و بدين ترتيب امام هادي (ع) از سن 20 تا 35 سالگي يعني تقريبا 15 سال عمر شريف خود را در حكومت جابرانه متوكل گذراند.

ما نيز به خاطر رعايت اختصار، شرح مفصل خصوصيات و تحولات سياسي زمان حكومت متوكل را به قسمت هايي از همين كتاب ارجاع مي دهيم تا از اطاله و تكرار پرهيز گردد.