بازگشت

غاصبي ديگر به نام معتز پسر متوكل بر مسند خلافت مي نشيند


(252 - 255)

مادر معتز كنيزي بود به نام قبيحه، بيعت با وي روز پنج شنبه هفتم محرم سال 252 در سامرا به انجام رسيد و به همه ي عمال نوشت و وليعهدي ابراهيم مويد را يادآور شد و آنان را امر كرد تا پس از وي برايش دعا كنند و عمال شهرها با خبر يافتن از بيعت محمد بن عبدالله بن طاهر و هر كه در بغداد است، براي معتز بيعت نمودند و به جز، ابن مجاهد امير شمشاط، و عيسي بن شيخ در فلسطين، و يزيد بن عبدالله در مصر و عمران بن مهران در اصفهان كه اينان را از بيعت سرباز زدند كه معتز براي هر يك سپاهي فرستاد تا بر بيعت او نبرد كنند كه برخي از عمال، مقاومت و به ستيز ادامه دادند و برخي بي مقاومت تسليم بيعت گشتند.

در سال 253 فتنه و آشوب بسيار شد رسيدن اموال و مال التجاره به شهرها به تأخير افتاد و آنچه در بيت المال ها بود به مصرف رسيد و تركان در كرخ سامره شوريدند و چون وصيف براي آرام كردن ايشان بر سر ايشان رفت، به طرف او تيراندازي كردند و او را كشتند و سرش را بريدند و تدبير كار تنها به دست بغا افتاد، سپس صالح بن وصيف



[ صفحه 288]



جنبش كرد و ياران پدرش گرد وي فراهم شدند و جاي او را گرفت و كار معتز چنان به ناتواني كشيد كه ديگر او را امر و نهي نبود و گوشه و كنار كشور به هم خورد و در ديار ربيعه مردي از خوارج كه او را «مساور» مي گفتند معروف به «ابوصالح» كه از بني شيبان بود، خروج كرد و سپس به موصل رفت و عامل آنجا را بيرون راند و رهسپار شد تا نزديك سامرا رسيد و در محمديه (سه فرسخ به كاخهاي خليفه) فرود آمد و داخل قصر شد و روي فرش نشست و به حمام رفت و معتز پي در پي بر سر وي فرماندهي و سپاهي مي فرستاد و او شكستشان مي داد تا آنكه جمعيتش انبوه گشت و سخت نيرومند شد.

كار يعقوب بن ليث صفار در زمان معتز نيز بالا گرفت و رهسپار فارس شد و علي بن حسين بن قريش را كه بر آنجا مسلط بود شكست داد و لشكرش را هزيمت كرد و خودش را به اسارت گرفت و بر فارس تسلط يافت.

معتز تصميم داشت تركان را فراهم سازد، كه صالح بن وصيف بر وي درآمد و او را از جايش دور ساخت و در اطاقي توقيف شد و خلع نامه ي خود را خلافت را از وي گرفتند و پس از دو روز در سال 255 در اواخر ماه رجب درگذشت و مهتدي بر وي نماز گزارد مدت حكومت وي چهار سال و نه ماه و سنش بيست و دو سال بود و سه پسر به جاي گذاشت: عبدالله و محمد و مهتدي

اما روز چهارشنبه سه روز مانده از جمادي الاخر سال 254، امام هادي (ع) در سامرا رحلت فرمود كه شرح رحلتش در بخشي از همين كتاب مورد بررسي قرار گرفت. و بنابراين امام هادي (ع)



[ صفحه 289]



دو سال از عمر شريفش را در حكومت ننگين و جابرانه معتز سپري ساخت.

حضرت مهدي (عج) حدود يك سال بعد، پس از شهادت جد گراميش امام هادي (ع) متولد شده است كه جاي بحثش در اين مقوله نمي گنجد و خود نياز به توصيف گران دارد.

از تدقيق و بررسي شرح حال خلفاء و اطرافيان او يك نكته بيش از حد جلب نظر مي كند و آن اينكه اطراف خلفاء را گويي غالبا يك مشت اوباش و رجالگان سياست باز در محاق جهل و هاله اي از شرارت فرو برده اند. اين است كه مي بينيم اكثر منشيان، و وزيران و عمال و فرماندهان آنها اشخاصي خائن به بيت المال و قطاع الطريق و سارقان رهزن به عرض و ناموس و مال و جان امت مسلمان بوده اند، با اختلاس ها و سوء استفاده از منصب ها و پست ها در جمع آوري ثروت و اندوختن زر و تحميل زور و چپاول ثروت در مدتي كه به مقامي رسيده اند همه از ويژگيهاي خلافت كاذب و غصب خلافت خلفاي دروغين و تحميلي بني اميه و بني عباس لعنهم الله مي باشد كه در اين ميان برخي چون عمر بن عبدالعزيز تا آنجا كه تاريخ گفته است، مردي نيك سرشت و خوش سيرت و خوب رفتار بوده است. آري اينها امير الفاسقين تحميلي بر امت مسلمان بودند كه سالها و قرنها، اسلام و رهبري منصوب ائمه شيعه را كه هاديان اصيل امت اسلام و صاحبان حقيقي منصب امامت و خلافت پيامبرند، به محاق فراموشي و ستم فروبردند.



[ صفحه 290]