بازگشت

بزم شراب درهم مي ريزد!


يك بار، باز هم از امام هادي نزد متوكل سعايت كردند كه در منزل او اسلحه و نوشته ها و اشياي ديگري است كه از شيعيان او در قم به او رسيده و او عزم شورش بر ضدّ دولت را دارد. متوكل گروهي را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه امام هجوم بردند، ولي چيزي به دست نياوردند، آنگاه امام را در اطاقي تنها ديدند كه در به روي خود بسته و جامه پشمين بر تن دارد و بر زميني مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است.

امام را با همان حال نزد متوكل بردند و به او گفتند: در خانه اش چيزي نيافتيم و او را روبه قبله ديديم كه قرآن مي خواند.

متوكل چون امام را ديد، عظمت و هيبت امام او را فرا گرفت و بي اختيار حضرت را احترام كرد و در كنار خود نشاند و جام شرابي را كه در دست داشت به آن حضرت تعارف كرد! امام سوگند ياد كرد و گفت: گوشت و خون من با چنين چيزي آميخته نشده است، مرا معارف دار! او دست برداشت و گفت: شعري بخوان!

امام فرمود: من شعر كم از بردارم.

گفت: بايد بخواني؟

امام اشعاري خواند كه ترجمه آن چنين است:

(زمامداران جهانخوار و مقتدر) بر قله كوهسارها شب را به روز آوردند در حالي كه مردان نيرومند از آنان پاسداري مي كردند، ولي قله ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.

آنان پس از مدتها عزت از جايگاههاي امن به زير كشيده شدند و در گودالها (گورها) جايشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندي!

پس از آنكه به خاك سپرده شدند، فرياد گري فرياد برآورد: كجاست آن دست بندها و تاجها و لباسهاي فاخر؟

كجاست آن چهره هاي در ناز و نعمت پرورش يافته كه به احترامشان پرده ها مي آويختند (بارگاه و پرده و دربان داشتند) ؟

گور به جاي آنان پاسخ داد: اكنون كرمها بر سر خوردن آن چهره ها با هم مي ستيزند!

آنان مدت درازي در دنيا خوردند و آشاميدند؛ ولي امروز آنان كه خورنده همه چيز بودند، خود خوراك حشرات و كرمهاي گور شده اند!

چه خانه هايي ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ كند، ولي سرانجام پس از مدتي، اين خانه ها و خانواده ها را ترك گفته به خانه گور شتافتند!

چه اموال و ذخائري انبار كردند، ولي همه آنها را ترك گفته رفتند و آنها را براي دشمنان خود واگذاشتند!

خانه ها و كاخهاي آباد آنان به ويرانه ها تبديل شد و ساكنان آنها به سوي گورهاي تاريك شتافتند! [1] .

تأثير كلام امام چندان بود كه متوكل به سختي گريست، چنانكه ريشش تر شد. ديگر مجلسيان نيز گريستند. متوكل دستور داد بساط شراب را جمع كنند و چهار هزار درهم به امام تقديم كرد و آن حضرت را با احترام به منزل بازگرداند! [2] .


پاورقي

[1] با توا علي قُلل الجبال تحر سهم غلب الرجال فما اغتنهم القلل واستنزلوا بعد عزّ عن معاقلهم فاودعوا حفراً يابئس ما نزلوا

ناداهم صارخ من بعدما قبروا اين الأساور والتيجان والحلل؟

اين الوجوه التي كانت منعمة من دونها تضرب الأستار والكلل؟

فافصح القبر عنهم حين سأ لهم تلك الوجوه عليها الدود يقتتل

قد طالما اكلوا دهراً و ما شربوا فاصبحوا بعد طول الأكل قد أكلوا

وطالما عمّروا دوراً لتحصنهم فخلفوها علي الأعداد وارتحلوا

اضحت منازلهم قفراً معطّلة وساكنوها الي الاجداث قد رحلوا.

[2] مسعودي، مروج الذهب، بيروت، دارلأندلس، ج 4، ص 11 - شبلنجي، نورالأبصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسيني، ص 166 سبط ابن الجوزي، تذكرة الخواص، نجف، المطبعة الحيدرية، 1383 ه. ق، ص 361 - ابن خلكان، وفيات الأعيان، تحقيق، دكتر احسان عباس، قم منشورات شريف رضي، 1364 ه. ش، ج 3، ص 272 - قلقشندي، مآثر الأنافة في معالم الخلافة، الطبعة الثانية مطبعة حكومة الكويت 1ج، ص 232 در منابع تاريخي در تعداد ادبيات و جملات آن اندكي تفاوت وجود دارند.