بازگشت

يك سند تاريخي


«ابوبكر خوارزمي» ، نويسنده بزرگ عصر آل بويه (متوفي 383 يا 393) ، طي نامه اي كه در آن، سختگيريهاي عباسيان نسبت به شيعيان و مظلوميت سادات و شيعيان را شرح مي دهد، انگشت روي جنايتهاي متوكل مي گذارد و از اين جشن ننگين نيز ياد مي كند.

پيشوايي از پيشوايان هدايت و سيدي از سادات خاندان نبوت از دنيا مي رود، كسي جنازه او را تشييع نمي كند و قبر او گچكاري نمي شود، اما چون دلقك و مسخره اي و بازيگري از آل عباس بميرد تمام عدول (عدول دار القضاء) و قاضيان در تشييع جنازه او حاضر مي شوند و قائدان و واليان براي او مجلس عزاداري بپا مي دارند! دهريان و سوفسطائيان از شرّ ايشان (آل عباس) در امانند، ليكن آنها هركس را شيعه بدانند به قتل مي رسانند. هر كس نام پسرش را «علي» بگذارد، خونش را مي ريزند. شاعر شيعه چون در مناقب وصي و معجزات نبي شعر بگويد، زبانش را مي برند و ديوانش را پاره مي كنند. هارون، پسر خيزران (مقصود واثق خليفه است) و جعفر متوكل در صورتي به كسي عطا مي كردند و بخشش مي نمودند كه به آل ابي طالب دشنام گويد، مانند عبدالله بن مُصعَب زبيري و وهب بن وهب بُحتُري و مروان بن ابي حَفصَه اموي و عبد الملك بن قُرَيْب اصمعي و بكّار بن عبدالله زبيري. مدت هزار ماه در منبرها به اميرالمؤمنين ناسزا گفتند (مقصود مدت حكومت بني اميه است) اما در وصايت او شك به خود راه نداديم.

علويان را از يك وعده خوراك منع مي كنند، در حالي كه خراج مصر و اهواز و صدقات حرمين شريفين و حجاز به مصرف (خُنياگراني از قبيل) ابن ابي مريم مدني و ابراهيم موصلي وابن جامع سهمي و زَلْزَلْ ضارب و بَرْصُوما زامر (سرنا زن، ني زن) مي رسد. متوكل عباسي دوازده هزار كنيز داشت! اما سيدي از سادات اهل بيت، فقط يك كنيز (خدمتكار) زنگي يا سندي دارا بود. اموال خالص و پاكيزه خراج، به دلقكها و مهمانيهاي مربوط به ختنه اطفال، به سگبازان و بوزينه داران، به مخارق و علويه خنياگر و به زرزر و عمرو بن بانه بازيگر، منحصر شده است! يك وعده خوراك و يك جرعه آب را از اولاد فاطمه - عليها السلام - دريغ مي دارند. قومي كه خمس بر آنان حلال و صدقه حرام است و گرامي داشتن و دوستي نسبت به ايشان واجب است، از فقر، مُشرِف به هلاك هستند، يكي شمشير خود را گرو مي گذارد و ديگري جامه اش را مي فروشد. آنان گناهي ندارند جز اينكه جدشان نبي و پدرشان وصي و مادرشان فاطمه و مادر مادرشان خديجه و مذهبشان ايمان به خدا و راهنمايشان قرآن است. من چه بگويم درباره قومي كه تربت و قبر امام حسين - عليه السلام - را شخم زدند و در محل آن زراعت كردند و زائران قبرش را به شهرها تبعيد نمودند... [1] .


پاورقي

[1] خوارزمي، رسائل، مصر، المطبعة العثماني، 1312 ه.ق، ص 76 - 83 فقيهي، همان كتاب، ص 453.