بازگشت

عصر هادوي


رهبري و امامت هميشه رسالتي سنگين است كه آسمان و زمين و كوه ها از تحمل آن مي گريزند و تنها فرزندان فاطمه و آموزش ديدگان مدرسه علوي (ع) با حول و قوه الهي مي توانند، اين بار امانت را بر دوش كشند. عصر امام هادي (ع) عصر دشواري است كه نمرود رداي ابراهيم (ع) بر تن دارد و فرعون عصاي موسي به دست گرفته است. ابوسفيان در جايگاه پيامبر نشسته و يزيد نداي توحيد و اخلاق بر مي آورد. هدايت امت در اين شرايط كه اتحاد زر و زور و تزوير بر كرسي رهبري نشسته چقدر دشوار است.

عباسيان به بهانه وابستگي به پيامبر (ص) بر كرسي خلافت نشسته اند و خلافت و حكومت و دولت ابزاري براي بهره كشي از مردم و غارت «جان» و «مال» و «نواميس» محرومان شده است. متوكل كاخهاي متعدد مي سازد، كاخ شاه، كاخ عروس، كاخ شبداز، كاخ بديع، كاخ غربت، كاخ برج كه هفتصد هزار دنيار فقط هزينه ساخت، كاخ برج شده است. [1] .

متوكل دوازده هزار كنيز در كاخ خود دارد وقتي براي پسرش «عبدالله معتز» جشن ختنه سوران مي گيرد فرشي با يكصد ذراع طول با عرض پنجاه ذراع آماده مي شود، چهار هزار صندلي از طلا و مرصع به جواهر در تالار قصر مي چيند و بيست ميليون درهم براي نثار بر سر خدام و حاشيه نشينان فراهم مي آيد و غارت بيت المال به اوج مي رسد. [2] .

ميگساري و فسق و فجور و رقص و موزيك بر كاخ ها و درباريان حاكم است و فقر و شمشير و توهين و تحقير بر توده هاي مردم و بالاترين فشار ها و زندان و تبعيد و فرار و اعدام و تعقيب علويان و فرزندان فاطمه (س) را تهديد مي كند.

متوكل، شخصي به نام عمر بن فرج رخّجي را والي مكه و مدينه كرده بود و او مردم را از هر گونه احسان و نيكي به آل ابوطالب منع مي كرد و هر كس با آنان مهرباني مي كرد، مورد تعقيب و آزار قرار مي گرفت. به حدّي كار بر بانوان علوي سخت شد كه لباس درستي نداشتند كه در آن نماز بخوانند. تنها يك پيراهن مناسب براي نماز در دست آنان بود كه به نوبت در آن نماز مي خواندند. ولي پس از نماز آن را در مي آوردند و به همان جامه هاي كهنه و بدون جامه به چرخ ريسي مي پرداختند. [3] .

در اين دوران سخت جاهليت عباسيان ـ روزگار متوكل ـ دوباره دنيا بر مدار كفر و مراد جور مي گردد.

شمشيرهاي دفاع از اسلام و اهل بيت (ع) شكسته، و حلقوم ها بريده و دارها برچيده و خون ها شسته اند. و بر مزارآباد شهيدان و قبرستان سرد و ساكت زندگان، شب سياه هراس و خفقان سايه افكنده و واي جغدي هم به گوش نمي رسد.

جاهليت جديد عصر بني عباس، سياه تر و وحشي تر و سنگين تر از طغيان طاغوت هاي اموي است در اين فضاي سرد و يأس و طوفان بيم و هراس، باز هم مردي از مدينه النبي (ص) تا بغداد و سامرا، مشعل اميد و روشنايي و بيداري و قيام و آزادي در دست دارد. او امام هادي (ع) است كه رداي پيامبر بر دوش و فرياد علي و فاطمه (س) در گلو و دانش قرآن در سينه و عشق و آزادي مسلمانان در سر، چه كسي جز او مي تواند در برابر اقتدار كفر و بيداد و جاذبه هاي فسق و فجور از فرياد قرآن و آزادي انسان حمايت كند.


پاورقي

[1] سيره پيشوايان، ص593.

[2] همان، ص594.

[3] تتمة المنتهي، ص323.