بازگشت

تلاش هاي مذبوحان بني عباس


هر بار كه متوكل تلاش مذبوحان جديدي را براي ترور شخصيتي امام طراحي مي كرد، با شكست روبه رو مي شد. شكست هاي پي در پي و تلاش هاي بي ثمر متوكل، به حدي او را در رسيدن به اغراض پليدش ناكام گذاشته بود كه روزي در جمع درباريان خود فرياد زد:

«واي بر شما! كار ابن الرضا روزگار مرا سياه كرده و مرا سخت درمانده و سرگردان ساخته. هر چه تلاش كردم تا او جرعه اي شراب بنوشد و در مجلس بزمي با من همنشين باشد، نشد...». [1] .

ناكامي و شكست متوكل، وي را بر آن داشت تا نقشه قتل امام را بكشد. از اين رو، دستور قتل او را به سعيد حاجب داد. ابن اورمه مي گويد:

«نزد سعيد حاجب رفتم و اين، در زماني بود كه متوكل، ابوالحسن (ع) را به او سپرده بود تا وي را به قتل برساند. سعيد رو به من كرد و با تمسخر گفت: دوست داري خداي خود را ببيني؟ گفتم: سبحان الله! خدا با چشم ديده نمي شود؟! گفت: منظورم همان كسي است كه شما، او را "امام" مي خوانيد. گفتم: مايلم. گفت: من دستور قتل او را دارم و فردا اين كار را انجام خواهم داد. اينك پيك نزد اوست؛ وقتي بيرون آمد، داخل شو. هنگامي كه پيك بيرون آمد، وارد اتاقي شدم كه امام در آن زنداني بود. داخل شدم و ديدم كه قبري جلوي پاي امام كنده اند. سلام كردم و بسيار گريستم. امام پرسيد: براي چه گريه مي كني؟ گفتم: براي آنچه مي بينم. فرمود: براي اين گريه نكن؛ زيرا آنها به خواسته شان نمي رسند. دو روز بيشتر طول نخواهد كشيد كه خدا، خون او و هوادارش را كه ديدي، خواهد ريخت». ابن اورمه مي افزايد: به خدا سوگند! دو روز بيشتر نگذشته بود كه متوكل به قتل رسيد. [2] .

همچنين در اقدامي ديگر، متوكل به چهار تن از دژخيمان خود دستور مي دهد كه امام را با شمشيرهاي برهنه به قتل برسانند. او به قدري خشمگين بود كه سوگند ياد كرد پس از قتل امام، پيكر او را بسوزاند. جلادان او كه با شمشيرهاي آخته، انتظار امام را مي كشيدند تا بدنش را طعمه شمشير خود سازند، با ديدن وقار و شكوه امام آن چنان تحت تأثير قرار گرفتند كه تصميم خود را فراموش و حتي امام را با احترام بدرقه كردند. هنگامي كه بازگشتند، متوكل از آنان پرسيد: چرا آنچه را كه امر كرده بودم، انجام نداديد؟ پاسخ دادند: آن هيبت و شكوهي كه در او ديديم، هراس انگيزتر از صد شمشير برهنه بود، و قدرتي در برابر آن نداشتيم؛ به گونه اي كه نتوانستيم آنچه را امر كرده بودي، به انجام رسانيم». [3] .

به اين ترتيب، بار ديگر توطئه قتل امام هادي(ع) نافرجام ماند.


پاورقي

[1] همان، ص 158؛ الارشاد، ج 2، ص431.

[2] بحارالانوار، ج 50، ص 195.

[3] همان، ص 196.