بازگشت

در سوگ امام


بازتاب خبر شهادت پيشواي شيعيان، قلب مردم ستمديده را جريحه دار كرد. در روز شهادت امام، جماعت بسياري از بني هاشم، بني ابي طالب و بني عباس در منزل امام جمع شده بودند و شيون و زاري، سراسر خانه را آكنده بود. [1] مردم به صورت هاي خود سيلي مي زدند و گونه هاي خود را مي خراشيدند و فرياد مي زدند: «واي بر ما از بي كسي و بي ياري! واي بر مستمندان و يتيمان از تنهايي!» [2] .

شهر يك پارچه در سوگ آموزگاري بلند اختر و پدري مهربان براي مستمندان و يتيمان نشست.

شيعيان بدن مطهر امام هادي (ع) را بر دوش گرفتند و از خانه ايشان بيرون بردند و از جلوي خانه موسي بن بغا گذشتند. وقتي معتمد عباسي آنان را ديد، تصميم گرفت براي عوام فريبي، بر بدن امام نماز بگزارد. از اين رو، به دستور او بدن مطهر حضرت را بر زمين گذاشتند و او بر جنازه ايشان نماز خواند؛ در حالي كه امام حسن عسكري (ع) پيش از تشييع بدن مطهر پدرش، به اتفاق شيعيان نماز را خوانده بودند. بدن پاكيز حضرت را در يكي از خانه هايي كه در آن زنداني بود، به خاك سپردند. ازدحام جمعيت به قدري بود كه حركت كردن در بين آن همه جمعيت براي امام حسن عسكري (ع) مشكل بود؛ در اين هنگام، جواني مركبي براي امام آورد و مردم، امام را تا خانه بدرقه كردند. [3] .

ابو هاشم جعفري كه از نزديكان امام هادي (ع) بود، قصيده اي در رثاي امام خود با اين مضامين سرود:

«آن هنگام كه شنيدم بيمار شده اي، تب و اضطراب سراسر وجودم را فرا گرفت و زمين به لرزه در آمد. به من گفت: پيشواي تو، بيمار و نزار شده است. در پاسخ گفتم: سر و جان من فداي او باد! اينك دين، بيمار شده و ستارگان آسمان، در اندوه فرو رفته اند. اي سرور من! شگفتا كه تو به درد و رنج مبتلا شده اي؛ حال آنكه تو خود، طبيب همه دردهايي و همه دردها را مداوا مي كني و مردگان را زنده مي كني...». [4] .


پاورقي

[1] منتهي الآمال، ج 2، ص 684.

[2] وفيات الائمه، ص 386.

[3] برگرفته از: منتهي الآمال، ج 2، ص683و686.

[4] همان.