بازگشت

فضايل ظاهري و باطني پيشواي دهم


امام هادي عليه السلام از نظر شكل ظاهري؛ متوسط القامه با صورت گشاده و فراخ، گونه هاي برآمده، چشمان گشاده و دندان هاي مقدسش درشت بود. چهره ي مباركش به قدري گشاده بود كه اگر كسي غم و اندوهي داشت و به صورت مقدس آن برگزيده ي خدا نظر مي كرد، غم و اندوه وي برطرف مي شد.

امام هادي عليه السلام محبوب قلوب مردم و صاحب هيبت و عظمت فوق العاده يي بود. لب هاي مباركش هميشه تبسم داشت و به ذكر خداوند متعال مشغول بود. در موقع راه رفتن گام ها را كوچك برمي داشت. پياده راه رفتن براي آن بزرگوار دشوار بود و هنگام راه رفتن عرق مي كرد.

امام هادي عليه السلام در نهايت جلال و وقار و كرم و اعتبار بود. به قدري باحيا به نظر مي رسيد كه به صورت كسي نگاه نمي كرد. درباره ي مطالب اصرار نمي نمود، بلند سخن نمي گفت و مايل نبود كه در صدر مجلس بنشيند؛ ولي ديگران هميشه آن بزرگوار را به خاطر جلالت و نجابتي كه داشت، در صدر مجلس جاي مي دادند. امام هادي عليه السلام از مشاهده ي رفتار و كردار زشت، خشمناك مي شد.

شيخ طوسي رحمه الله، روايت مي كند كه به متوكل گفتند: هيچ كس با علي بن محمد عليه السلام همچون تو رفتار نكرده است؛ موقعي كه حضرت هادي عليه السلام وارد منزل تو مي شود، هر كسي كه در خانه ي تو باشد او را خدمت مي كند، حتي نمي گذارند وي پرده را بلند كند يا در را باز نمايد. اگر مردم از اين موضوع با خبر شوند مي گويند: اگر خليفه، امام علي النقي عليه السلام را شايسته ي مقام خلافت نمي دانست، اين گونه با او رفتار نمي كرد و آن بزرگوار را احترام نمي نمود. هر وقت آن حضرت به منزل تو وارد مي شود، بگذار تا وي هم نظير ساير مردم، پرده را بلند كند و داخل شود و آن رنج و مشقتي كه ديگران متحمل مي شوند او هم تحمل نمايد.

متوكل خيلي اصرار داشت از اخبار و حوادثي كه در منزلش واقع مي شود مطلع گردد. بر اين اساس فردي را مأمور كرد تا حوادث داخل منزل را برايش گزارش نمايد.



[ صفحه 434]



روزي شخصي به متوكل چنين گزارش كرد:

موقعي كه علي بن محمد عليه السلام داخل خانه شد، كسي پرده را براي او بلند نكرده، ولي باد به شكلي وزيد كه پرده بلند شد و وي بدون زحمت داخل گرديد.

متوكل دستور داد در موقع خارج شدن آن حضرت مراقب او باشند كه به چه نحوي خارج مي شود. مراقبين مشاهده مي كردند كه، وقتي حضرت هادي عليه السلام خارج مي شد باد ديگري بر خلاف باد قبلي وزيد و پرده را بلند كرد و امام هادي عليه السلام بدون رنج و تعب خارج گرديد.

متوكل ديد اگر موضوع به اين شكل ادامه پيدا كند، فضايل و مناقب حضرت هادي عليه السلام بيش از پيش ظاهر مي گردد؛ لذا امر كرد تا به همان شكل سابق عمل نمايند و پرده را براي ورود و خروج امام هادي عليه السلام كنار بزنند.

شيخ صدوق رحمه الله در كتاب امالي خود از ابوهاشم جعفري روايت مي كند كه: زماني فقر و تهيدستي شديدي به من روي آورد. من به حضور حضرت هادي عليه السلام شرفياب شدم و آن بزرگوار به من اجازه ي نشستن داد، همين كه نشستم به من فرمود:

اي ابوهاشم!

شكر كدام يك از نعمت هايي را كه خدا به تو عطا فرموده، مي تواني ادا كني؟

من نتوانستم جوابي بگويم. ناگاه ديدم حضرت هادي شروع به سخن كرد و اين چنين فرمود:

خدا به تو ايمان داده و به وسيله ي آن آتش جهنم را بر تو حرام كرده. عافيت و سلامتي به تو داده و بدين وسيله تو را توفيق عبادت و اطاعت داده. صفت قناعت به تو مرحمت فرموده و بدين وسيله آبرو و حيثيت تو را حفظ كرده.

اي ابوهاشم! من بدين جهت در سخن گفتن بر تو سبقت گرفتم كه گمان داشتم تو مي خواهي از آن خدايي نزد من شكايت كني كه اين همه نعمت به تو عطا فرموده، اكنون دستور دادم كه مبلغ صد دينار به تو بدهند. موقعي كه آن مبلغ را به تو دادند، قبول كن.

نقش انگشتري پيشواي دهم عليه السلام بنا به روايت ابن صباغ مالكي، الله ربي و هو عصمتي من خلقه بوده است.



[ صفحه 435]