بازگشت

فعاليت هاي مخفيانه پيشواي دهم


آن گونه كه جدول مدت حكومت خلفاي عباسي نشان مي دهد. از ميان آنان متوكل بيشتر از همه با امام هادي عليه السلام معاصر بوده است، از اين رو موضع گيري او را در برابر امام عليه السلام ذيلا توضيح مي دهيم:

متوكل نسبت به بني هاشم، خشونت و بدرفتاري بسيار روا مي داشت. او به آنان بدگمان بود و همواره آنان را متهم مي نمود. وزير او، عبيدالله بن يحيي بن خاقان، پيوسته از بني هاشم نزد متوكل سعايت مي نمود و او را تشويق به بدرفتاري با آنان مي كرد. متوكل در خشونت و اجحاف به خاندان علوي گوي سبقت را از تمامي خلفاي بني عباس ربوده بود.

متوكل نسبت به علي عليه السلام و خاندانش كينه و عداوت عجيبي داشت و اگر آگاه مي شد كه كسي به آن حضرت علاقه مند است اموالش را مصادره مي كرد و او را به هلاكت مي رساند.

بر اساس همين ملاحظات بود كه حضرت هادي عليه السلام به ويژه در زمان متوكل، فعاليت هاي خود را به صورت سري انجام مي داد و در مناسبات خويش با شيعيان نهايت درجه ي پنهان كاري را رعايت مي كرد. مويد اين معنا، حادثه يي ا ست كه آن را تاريخ نويسان چنين نقل كرده اند:

محمد بن شرف مي گويد: همراه امام هادي عليه السلام در مدينه راه مي رفتم، امام عليه السلام فرمود: آيا تو پسر شرف نيستي؟ عرض كردم: آري!

آن گاه خواستم از حضرت سؤالي كنم كه امام عليه السلام بر من پيشي گرفت و فرمود: ما در حال گذر از شاهراهيم و اين محل براي طرح سؤال مناسب نيست.

اين حادثه شدت خفقان حاكم و ميزان پنهان كاري اجباري امام عليه السلام را به خوبي روشن مي سازد.



[ صفحه 449]



امام هادي عليه السلام در برقراري ارتباط با شيعياني كه در شهرها و مناطق گوناگون و دور و نزديك سكونت داشتند، ناگزير همين روش را رعايت مي نمود و وجوه و هدايا و نذورات ارسالي از طرف آنان را در نهايت پنهان كاري دريافت مي كرد. يك نمونه از اين قبيل برخوردها در كتب تاريخي و رجالي چنين آمده است:

محمد بن داوود قمي و محمد طلحي نقل مي كنند كه: اموالي از قم و اطراف آن شامل: خمس و نذورات و هدايا و جواهرات، براي امام هادي عليه السلام حمل مي كرديم. در راه پيك امام عليه السلام رسيد و به ما خبر داد كه بازگرديم؛ زيرا موقعيت براي تحويل اين اموال مناسب نيست. ما بازگشتيم و آنچه نزدمان بود هم چنان نگه داشتيم تا آن كه پس از مدتي امام عليه السلام دستور داد اموال را بر شتراني كه فرستاده بار كنيم و آنها را بدون ساربان به سوي او روانه كنيم. ما اموال را به همان كيفيت گفته شده بار شتران نموديم و فرستاديم. بعد از مدتي كه به حضور امام عليه السلام رسيديم، فرمود: به اموالي كه فرستاده ايد بنگريد. ديديم در خانه ي امام عليه السلام اموال به همان حال محفوظ است.

گرچه روشن نيست كه اين جريان در زمان اقامت امام عليه السلام در مدينه اتفاق افتاده يا در سامرا - چون در سامرا كنترل و مراقبت شديدتر بود - ولي نمونه ي بارزي از ارتباطهاي محرمانه و دور از ديد جاسوسان دربار خلافت، به شمار مي رود [1] .

بيشتر شيعيان در قرن اول از شهر كوفه بودند. اين مطلب با مراجعه به كتب رجالي شيعه به خوبي روشن مي گردد.

از دوران امام باقر و امام صادق عليهماالسلام به بعد، لقب قمي در آخر اسامي شماري از اصحاب ائمه به چشم مي خورد. اينها اشعري هاي عرب تباري بودند كه در قم مي زيستند. در زمان امام هادي عليه السلام قم مهمترين مركز تجمع شيعيان ايران بود و روابط محكمي ميان شيعيان اين شهر و ائمه ي طاهرين وجود داشت. درست همان اندازه كه ميان شيعيان كوفه گرايشات انحرافي و غلوآميز رواج داشت، در قم اعتدال و بينش ضد غلو حاكم بود و شيعيان اين ديار، اصرار و ابرام فراواني در اين مسأله از خود نشان مي دادند. در كنار قم دو شهر آوه و كاشان هم تحت تأثير تعليمات شيعي قرار داشتند و از بينش شيعي مردم قم پيروي مي كردند.

در پاره يي روايات از محمد بن علي كاشاني نام برده شده كه در باب توحيد از امام هادي عليه السلام سؤالاتي كرده است.



[ صفحه 450]



مردم قم، با امام هادي عليه السلام رابطه ي مالي هم داشتند. در اين زمينه، از محمد بن داوود قمي و محمد طلحي ياد شده است كه از قم و بلاد تابع آن، اموال و اخباري درباره ي وضعيت آن سامان به امام عليه السلام مي رساندند. چنان كه يكي از اتهامات آن حضرت اين بود كه اموالي از طرف مردم قم براي او فرستاده مي شود.

همچنين مردم قم و آوه، براي زيارت مرقد مقدس حضرت رضا عليه السلام به مشهد مسافرت مي كردند و در قبال اين عمل، امام هادي عليه السلام آنها را مغفور لهم وصف كرده است. مردم شيعه ديگر شهرهاي ايران هم، چنين رابطه يي با امامان داشتند. اين در حالي بود كه بيشتر شهرهاي ايران، به دليل نفوذ قهرآميز امويان و عباسيان گرايشات سني داشتند و شيعه در اقليت بود.

صالح، معروف به ابومقاتل ديلمي يكي ديگر از اصحاب امام هادي عليه السلام بود كه كتاب روايي و كلامي درباره ي مسأله ي امامت تأليف كرد. ديلم از اواخر قرن دوم هجري، شيعيان زيادي را در آغوش خود داشت. افزون بر آن، كساني از مهاجران ديلمي در عراق هم به مذهب تشيع گرويده بودند.

شواهد ديگري حاكي از آن است كه در قزوين هم كساني از اصحاب امام هادي عليه السلام ساكن بودند.

اصفهان كه گفته مي شد اهالي آن سنيان متعصب حنبلي هستند و بخش عمده يي را به خود اختصاص داده بودند، گاه شيعياني از اصحاب امام هادي عليه السلام را در خود داشت كه از آن جمله بايد به ابراهيم بن شيبه اصفهاني اشاره كرد. وي گرچه كاشاني بود، ولي مدت طولاني در اصفهان مي زيسته و به همين جهت ملقب به اصفهاني شده است. عكس اين مطلب هم صادق بود، چنان كه علي بن محمد كاشاني كه از اصحاب امام هادي عليه السلام است، اصلا اصفهاني بود.

در روايتي، از عبدالرحمان نامي سخن به ميان آمده كه از مردم اصفهان بوده است و تحت تأثير كرامتي كه در سامرا از امام هادي عليه السلام ديده بود به مذهب شيعه درآمد. در قرن چهارم در اصفهان، كساني كه اميرمؤمنان علي عليه السلام را بيشتر از مال و جان و خانواده ي خود دوست مي داشتند، فراوان بودند.

روايت ديگر حاوي نامه يي از امام هادي عليه السلام به وكيل خود در همدان است كه طي آن امام عليه السلام چنين فرموده اند:

من سفارش شما را به دوستداران خود در همدان كرده ام [2] .



[ صفحه 451]




پاورقي

[1] بحارالانوار، جلد 5، كشف الغمه، جلد 3.

[2] حيات فكري و سياسي امامان شيعه، به نقل از رجال كشي، مسند الامام الهادي، بحارالانوار، جلد 50، مختصر تاريخ دمشق، تاريخ تشيع در ايران.