بازگشت

وكلاي پيشواي دهم و اختيارات آنان


دوران آخرين امامان شيعه عليه السلام همراه با اختناق شديدي از سوي خلفاي عباسي بود. در همين دوران، شيعه در سراسر بلاد اسلامي گسترده شده بود. رشد كمي شيعه در اين دوران از فعاليت هاي ضد شيعي كه از اين دوره برجاي مانده بود و همچنين از اقدامات سياسي و نظامي حكام به منظور جلوگيري از گسترش روز افزون تشيع به خوبي روشن است. شرايط سختي كه امامان شيعه در زمان عباسيان با آن روبرو بودند، آنان را واداشت تا ابزار جديدي براي برقراري ارتباط با پيروان خود جستجو كنند. اين ابزار چيزي جز شبكه ي ارتباطي وكالت و تعيين نمايندگان و كارگزاران در مناطق مختلف توسط امام عليه السلام نبود و اصولا سيستمي كه ضامن پيدايش و دوام و استحكام اين ارتباط بود، مسأله ي وكالت بود.

كساني كه به عنوان وكيل از طرف حضرت رضا عليه السلام و پس از آن امام جواد عليه السلام و امام هادي عليه السلام كار ايجاد و تنظيم ارتباط ميان امام و شيعيان را بر عهده داشتند علاوه بر جمع آوري خمس و ارسال آن براي امام عليه السلام، در معضلات كلامي و فقهي هم نقش سازنده يي داشته و در جا انداختن امامت امام بعدي نقش محوري در منطقه ي خود ايفا كردند.

گاهي افرادي از اين وكلا دستخوش انحراف از خط امام عليه السلام مي شدند و مورد تكذيب آن حضرت قرار مي گرفتند و كسان ديگري جايگزين آنها مي شدند. به هر حال، نظام وكالت نقشي اساسي در تحكيم موقعيت سياسي و فرهنگي شيعيان ايفا مي كرد.

شهرهاي مورد نظر براي تعيين وكلا به چهار منطقه تقسيم مي شد.

- 1. بغداد، مداين، سواد و كوفه

- 2. بصره و اهواز

- 3. قم و همدان

- 4. حجاز، يمن و مصر

وكلاي ائمه عليه السلام بيشتر به وسيله ي نامه آن هم توسط افراد مطمئن با امام عليه السلام در رابطه بودند، بخش عمده يي از معارف فقهي و كلامي آن بزرگواران، طي نامه هايي به شيعيانشان مي رسيد كه به نقل از نامه ها در مصادر حديثي آمده و امروزه در دسترس ما قرار گرفته است.



[ صفحه 452]



امام هادي عليه السلام كه در سامرا تحت مراقبت و كنترل شديدي قرار گرفته بود، برنامه ي تعيين و كارگزاران و نمايندگان - كه پدرشان امام جواد عليه السلام اجرا مي كرد را ادامه داد و نمايندگان و وكلايي در مناطق و شهرهاي مختلف منصوب كرد. بدين وسيله يك سازمان ارتباطي هدايت شده و هماهنگ به وجود آورد كه هدف هاي ياد شده را تأمين مي كرد.

فقدان تماس مستقيم بين امام عليه السلام و پيروانش نقش مذهبي - سياسي وكلا را افزايش داد، به نحوي كه وكلاي امام عليه السلام مسئوليت بيشتري در گردش امور يافتند.

وكلاي امام عليه السلام به تدريج تجربيات ارزنده يي را در سازماندهي شيعيان در واحدهاي جداگانه به دست آوردند. گزارش هاي تاريخي متعدد نشان مي دهد كه وكلا، شيعيان را بر مبناي نواحي گوناگون به چهار گروه تقسيم كرده بودند.

نخستين ناحيه همان طور كه گفته شد، بغداد، مداين و كوفه را شامل مي شد. ناحيه ي دوم شامل بصره و اهواز بود، ناحيه ي سوم قم و همدان و بالاخره ناحيه ي چهارم حجاز، يمن و مصر را در بر مي گرفت و هر ناحيه به يك وكيل مستقل واگذار مي شد كه تحت نظر او كارگزاران محلي، منصوب مي شدند. اقدامات سازمان وكالت را در دستورالعمل هاي حضرت هادي عليه السلام به مديران اين سازمان مي توان مشاهده كرد. نقل مي شود كه آن حضرت طي نامه يي در سال دويست و سي و دو هجري قمري به علي بن بلال وكيل محلي خود در بغداد نوشت:

من ابوعلي بن راشد را به جاي علي بن حسين بن عبد ربه منصوب كردم. اين مسئوليت را بدان جهت به او واگذار كردم كه وي از صلاحيت لازم و كافي برخوردار است، به نحوي كه هيچ كس بر او تقدم ندارد. مي دانم كه تو بزرگ ناحيه ي خود هستي و به همين جهت خواستم طي نامه ي جداگانه يي تو را از اين موضوع آگاه كنم. در عين حال لازم است از او پيروي كرده و وجوه جمع آوري شده را به وي بسپاري و پيروان ديگر ما را به اين كار سفارش كني و به آنان چنان آگاهي دهي كه وي را ياري كنند تا بتواند وظايف خود را انجام دهد.

علي بن جعفر يكي ديگر از نمايندگان امام هادي عليه السلام و از اهالي همينيا از قراي اطراف بغداد بود. گزارش فعاليت هاي او به متوكل رسيد و متوكل او را بازداشت و زنداني كرد. وي پس از مدت طولاني آزاد شد و به دستور امام هادي رهسپار مكه گرديد و در آن شهر اقامت گزيد.

همچنين در شمار نمايندگان امام هادي عليه السلام بايد از ابراهيم بن محمد همداني نام برد. حضرت هادي عليه السلام طي نامه يي به او نوشت:

وجوه ارسالي رسيد، خدا از تو قبول نمايد و از شيعيان ما راضي باشد و آنان را در دنيا و آخرت همراه ما قرار دهد.



[ صفحه 453]



اين نامه به روشني نشان مي دهد كه ابراهيم از طرف امام عليه السلام مسئوليت مالي داشته و موظف بوده وجوه جمع آوري شده از شيعيان را نزد امام عليه السلام بفرستد. نقش سازمان وكالت در زمان حكومت متوكل عباسي نمود بيشتري داشت. متوكل با جذب و استخدام نظامي افرادي كه بينش ضد علوي داشتند مي كوشيد تا ترتيب كار مخالفان خود را بدهد و فعاليت هاي سازمان يافته ي زيرزميني علويان به ويژه علويان اماميه را نابود سازد.

او دست به يك رشته عمليات نظامي جهت بازداشت و دستگيري شيعيان زد و اين برنامه را با خشونت و شدت ادامه داد؛ طوري كه بعضي از وكلاي امام عليه السلام در بغداد، مداين، كوفه و ساير نقاط عراق زير شكنجه شدند و عده يي ديگر به زندان افتادند. اين اقدامات لطمه يي جدي بر پيكر شبكه ي وكالت وارد كرد؛ ولي امام هادي عليه السلام با تلاش پي گير خود اين شبكه را هم چنان فعال و پر ثمر نگه داشت [1] .


پاورقي

[1] سيره ي پيشوايان، به نقل از تنقيح المقال، جلد 3، اثبات الوصيه، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم عليه السلام.