بازگشت

انتقال پيشواي دهم از مدينه به سامرا


متوكل براي كنترل امام هادي عليه السلام از روش نياكان خود استفاده كرد و در صدد بود به هر وسيله ي ممكن فكر خود را از ناحيه ي حضرت هادي عليه السلام راحت كند. روش مأمون را در مورد كنترل فعاليت هاي امامان عليه السلام قبل از اين ديديم، او از طريق وصلتي كه با حضرت جواد عليه السلام برقرار كرد، توانست كنترل و سانسور را حتي در درون خانه ي امام عليه السلام برقرار سازد و تمام حركات و ملاقات هاي امام عليه السلام را زير نظر داشته باشد. پس از شهادت امام جواد عليه السلام و جانشيني امام هادي عليه السلام به جاي پدر، ضرورت اجراي چنين نقشه يي بر خليفه ي وقت كاملا روشن بود؛ زيرا اگر امام عليه السلام

در مدينه اقامت مي كرد و خليفه به او دسترسي نداشت. قطعا براي حكومت جابرانه ي او خطر جدي دربر داشت؛ اينجا بود كه كوچكترين گزارشي درباره ي خطر احتمالي، خليفه را بر آن مي داشت كه نقشه ي خود را عملي سازد، چنان كه نامه ي فرماندار مدينه، خليفه را به شدت نگران نموده، منجر به انتقال امام عليه السلام به سامرا گشت.

توضيح اينكه، عبدالله بن محمد هاشمي، فرماندار وقت مدينه، طي نامه يي خليفه را به شدت از فعاليت هاي سياسي امام عليه السلام نگران ساخت و پايگاه اجتماعي آن حضرت را براي



[ صفحه 454]



متوكل تشريح كرد. حضرت با ارسال نامه يي براي متوكل ادعاهاي عبدالله را رد كرد و از او به متوكل شكايت نمود.

متوكل مانند اغلب سياستمداران جهان، با يك حركت مزورانه و دو پهلو از يك طرف عبدالله بن محمد را از كار بركنار كرد و از طرف ديگر به كاتب دربار خويش دستور داد نامه يي به امام هادي عليه السلام بنويسد كه بر حسب ظاهر علاقه ي متوكل را نسبت به امام عليه السلام بيان مي كرد؛ ولي در واقع دستور جلب محترمانه ي امام هادي عليه السلام بود و بعدا خواهيم ديد كه متوكل چه فشارها و سختي هايي براي امام هادي عليه السلام فراهم ساخت. مضمون نامه چنين بود:

به نام خدا

پس از حمد و ثناي خداوند، اميرالمؤمنين شما را خوب مي شناسد، شخصيت بزرگوار و نسبت و قرابت شما را با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم رعايت مي كند و تنها هدف او جلب رضايت و خشنودي خداوند و شماست. اكنون دستور دادم كه طبق درخواست شما، فرمانده ي جنگ و امام جمعه ي شهر، عبدالله بن محمد، كه مرتكب خلاف و اهانت به شما شده است بر كنار و به جاي او محمد بن فضل منصوب شود. او دستور دارد در برابر امر شما مطيع بوده، در تكريم و تعظيم شها نهايت سعي و كوشش را به عمل آورد؛ تا بدين وسيله به خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و اميرالمؤمنين (متوكل) تقرب جويد.

اميرالمؤمنين مشتاق ديدار شماست تا تجديد عهدي صورت گيرد. اگر مايل به زيارت خليفه ايد و به آن علاقه داريد مي توانيد به اتفاق خانواده و دوستان و علاقه مندان حركت كنيد. برنامه ي سفر به اختيار خودتان است، هر جا خواستيد توقف نماييد. در صورت تمايل، خدمتگزار خليفه، يحيي بن هرثمه، ملازم ركاب خواهد بود و به خدمتگزاري شما مفتخر خواهد شد؛ زيرا شما نزد ما محترميد و ما شديدا به شما علاقه منديم.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

بدون ترديد امام عليه السلام از سوء نيت متوكل آگاه بود، ولي چاره يي جز رفتن به سامرا نداشت؛ زيرا قبول نكردن دعوت متوكل سندي در تأييد گفتار سعايت كنندگان بود و باعث تحريك بيشتر متوكل مي گرديد و بهانه ي بيشتري به دست او مي داد كه مشكلات فراواني را براي امام عليه السلام ايجاد كند. دليل اينكه امام عليه السلام از نيت شوم متوكل آگاه بود و به ناچار به اين سفر اقدام نمود جملاتي است كه امام عليه السلام بعدها در سامرا مي فرمود:

مرا از مدينه با اكراه به سامرا آوردند.

امام عليه السلام نامه ي دعوت را دريافت كرد و ناگزير همراه يحيي بن هرثمه عازم سامرا شد.



[ صفحه 455]