بازگشت

ولادت حضرت امام هادي


به مستفاد از تواريخ معتبره ولادت با سعادت حضرت امام هادي دهمين نير برج امامت و ولايت عليه الصلوة و السلام در نيمه ي ماه ذي حجه سال 212 هجري قمري بوده است و خورشيد جمال آن اختر فروزان امامت در مدينه منوره متجلي و طالع گرديد و به عبارت ديگر متولد شده است و اين تولد از جنبه ميلاد ناسوتي آن حضرت است و گر نه تجلي جبروتي آن بزرگوار در عالم جبروت نخستين جلوه ي رباني و صادر نخستين از صقع رب العالمين بوده است چه وجود ذي جود آن حضرت با حقيقت محمديه از يك نورند و نور اول كه از مشرق ازل تابش نموده نور او بوده است و خلقت آن حضرت از حيث مقام نورانيت قبل از آدم ابوالبشر و قبل از ايجاد عالم بوده است و قيل عن لسانه عليه السلام:



و من طلع النور البسيط كلمعة

و من مشرعي البحر المحيط كقطرة



و اني و ان كنت بن آدم صورة

فلي فيه شاهد بابوتي



گر به صورت من ز آدم زاده ام

هم به معني جد جد افتاده ام



پدر بزرگوار حضرت امام هادي حضرت جواد الائمه است كه مظهر جواد مطلق است و مادر محترمه و معظمه آن بزرگوار عليا مكرمه (سمانه ي مغربيه) بوده كه داراي كمالات صوري و معنوي بوده و قابليت همسري با امام را واجد و



[ صفحه 382]



در مقام تقوي و پارسائي و عفت بانوي نمونه عصر و زمان خود بوده است.

اسم شريف آن حضرت علي و كنيه اش ابوالحسن و مشهورترين القاب آن بزرگوار هادي و نقي بوده است و از حيث جمال مظهر جميل مطلق بوده است و از حيث شئون كماليه واجد تمام اوصاف و علامات امامت و از حيث منطق در نهايت فصاحت و بلاغت بوده است و از حيث علم اعلم الناس و از حيث حلم احلم الناس و از حيث زهد ازهد الناس و از حيث عبادت اعبد الناس و از حيث تقوي اتقي الناس و از حيث سخاوت اسخي الناس و از حيث شجاعت اشجع الناس در عصر و دوران خود بوده است.

در كتاب مناقب تأليف ابن شهر آشوب سروي مازندراني مجلد دوم چاپ قديم در وصف اين امام عظيم الشأن و المقام حضرت هادي عليه السلام آمده است:

كان اطيب الناس مهجة و اصدقهم لهجة و املحهم من قريب و اكملهم من بعيد اذا صمت عليه هيبة الوقار و اذا تكلم سماء البهاء و هو من بيت الرسالة و الامامة و مقر الوصية و الخلافة شعبة من دوحة النبوة منتضاة من شجرة مرتضاة و ثمرة و من شجرة الرسالة مجتناه مجتباة.

يعني امام دهم حضرت هادي عليه السلام از حيث نهاد پاكترين نفوس بشري در عصر خود بود و از حيث لهجه صادقترين مردم در گفتار بود و از حيث صورت و زيبائي مليحترين و زيباترين از دور و نزديك بود.



ابروي طاقش هر كس كه ديدي

حسن آفرين را كرد آفريني



گاه سكوت مجسمه هيبت و صولت و سطوت و وقار و گاه سخن گفتن بهاء و روشني و نور از گفتار درربارش آشكار مي گرديد آن بزرگوار از خاندان رسالت و ولايت و امامت و مقر وصيت و خلافت الهيه بود او ميوه درخت نبوت و پرورش يافته آغوش عصمت و طهارت و پاك و منزه و برگزيده و ميوه



[ صفحه 383]



درخت رسالت بود.



با خردمندي و خوبي پارسا و نيك خوست

صورتي هرگز نديدم كاين همه معني در اوست



گر خيال يار انديشند باري چون تو يار

ور هواي دوستي ورزند باري چون تو دوست



تا بخود بازآيم آنگه وصف ديدارش كنم

از كه مي پرسي در اين ميدان كه سرگردان چو گو است



عيب پيراهن دريدن مي كنندم دوستان

بي وفا يارم كه پيراهن همي درم نه پوست



خاك سبزا رنگ و باد گلفشان و آب خوش

ابر مرواريد باران و هواي مشكبوست



تير باران بر سر و عارف گرفتار نظر

مدعي در گفتگو و عاشق اندر جستجوست



چشم اگر با دوست داري گوش با دشمن مكن

عاشقي و نيك نامي سعديا سنگ و سبوست



توصيف شئون كماليه و محاسن صوري و معنوي حضرت امام هادي از حيطه احصاء و شمار بيرون است مگر از عهده كسي ساخته است كه وصف مقام ولايت و شئون امامت را بنمايد هرگز نمي تواند اينكه در قرآن خداي متعال فرموده است: لو كان البحر مدادا لكلمات ربي لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربي (آيه ي 109 سوره ي كهف) كه الف در اين آيه مباركه الف استغراقي است و تمام درياها را شامل است و در آيه ديگر فرموده: و لو ان ما في الارض من شجرة اقلام و البحر يمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت كلمات الله (آيه 27 سوره ي لقمان).

در كتاب احتجاج طبرسي و كتاب تحف العقول آمده كه يحيي بن اكثم



[ صفحه 384]



سئوال كرد از حضرت ابوالحسن العسگري امام هادي عليه السلام كه مراد از اين كلمات چيست حضرت فرمود مائيم آن كلمات تامات وجوديه كه فضائل ما ادراك نشود و اگر تمام اشجار روي زمين در كف نويسندگان قلم شود و آب درياها مركب گردد براي استقصاء و احصاء فضائل ما كفايت نكند.



كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست

كه تركنم سر انگشت و صفحه بشمارم



و خود اين خاندان فرموده اند (نزلونا عن الربوبية و قولوا فينا ما شئتم فان البحر لا ينزف و سر الغيب لا يعرف و كلمة الله لا توصف) واقعا چنين است در بيان نگنجد كتاب فضائل ايشان اگر مداد شود ابحر و قلم اشجار.

توصيف اين كلمات تامات و مظاهر تامه اسماء حسني و مجالي صفات علياي الوهيه را ما بايست از كلام معجز نظام امام همام حضرت امام هادي مولانا علي النقي دهمين نير برج امامت و درياي بي كران عرفان و حكمت و كلمات نورانيه اش در مقام تعليم از بيان خود آن بزرگوار در زيارت جامعه كبيره مورد استفاده و استضائه و استناره و استشراق قرار دهيم چه مقصد اساسي و منظور نهائي اين نگارنده مؤلف كتاب (جلوات رباني) جز اين نيست كه ما اين خاندان جليل را به مقام نورانيت بشناسيم و براي اين منظور يعني معرفت و شناسائي ايشان معرفي نامه كامل و جامع همانا زيارت جامعه و ادراك مضامين كلمات عاليات زيارت جامعه است كه مفتاح معرفت به مقام ولايت كليه مطلقه الهيه اين خاندان با شرافت و با عظمت است حال بر عشاق مقام ولايت و سر سپردگان به اهل عصمت و معادن حكمت عليهم السلام لازم و ضروري است كه به گفتار درربار آن حضرت در مقام شناختن ايشان آشنا شوند و حتي الامكان زيارت جامعه را حفظ كرده و اگر استادي حكيم و عارف براي تدريس آن پيدا نمايند كه بتواند از عهده ي تفسير و تحقيق محور اين كلمات نورانيه مندرجه در اين زيارت نامه برآيد حتما به آن استاد شايسته مراجعه نمايند



[ صفحه 385]



و با نهايت اشتياق به تدريس آن استاد گوش فرا دارند، باشد كه به توفيق و تائيد خداوند متعال معرفت به مقام نورانيت ولي ذوالجلال و اولياء الله حاصل نمايند و عاقبت جوينده يابنده بود.



گر در سرت خيال وصال است حافظا

بايد كه خاك درگه اهل بصر شوي





[ صفحه 386]