بازگشت

عرضه داشتن جناب عبدالعظيم عقيده ديني خود در محضر امام دهم


عن عبدالعظيم بن عبدالله الحسني، قال دخلت علي سيدي علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين ابن علي ابن ابي طالب عليهم السلام فلما بصرني قال لي مرحبا بك يا اباالقاسم انت ولينا حقا.

قال قلت له يابن رسول الله اني اريد ان اعرض عليك ديني فان كان مرضيا ثبت عليه حتي القي الله عزوجل فقال هات يا اباالقاسم فقلت اني اقول ان الله تعالي واحد ليس كمثله شي ء خارج عن الحدين حد الابطال و حد التشبيه انه ليس بجسم و لا صورة و لا عرض و لا جوهر بل مجسم الاجسام و مصور الصور و خالق الاعراض و الجواهر و رب كل شي ء و مالكه و جاعله و محدثه.

شيخ صدوق رئيس المحدثين رحمة الله عليه در كتاب امالي و كمال الدين تاليف خود روايت كرده از حضرت عبدالعظيم كه فرموده شرفياب شدم محضر انور مولي و آقايم حضرت امام علي النقي الهادي دهمين نير برج امامت و اختر فروزان آسمان ولايت عليه الصلوة و السلام.

چون نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد فرمود مرحبا به تو اي اباالقاسم تو حقا از دوستان واقعي و حقيقي ما هستي پس عرض كردم خدمت آن بزرگوار اي فرزند رسول الله من ميل دارم عقيده ديني خود را بر شما عرضه بدارم اگر چنانچه مرضي و مورد پسند شما باشد بر آن عقيده ثابت باشم تا به لقاي خداوند عزوجل نائل آيم.

حضرت فرمود «هات يا اباالقاسم» بياور و عرضه كن و اظهار نما اعتقاد ديني خود را عرض نمودم من معتقدم به اينكه ذات يكتاي الوهي واحد است (البته به وحدت حقه حقيقه نه وحدت عدديه) و او را مثل و مانندي نيست و او خارج است از حد ابطال و تشبيه (ذات يكتاي احدي صمد الوهي) جسم و



[ صفحه 479]



صورت و عرض و جوهر نيست (او منزه است از جسم و لوازم آن) او اجسام را جسميت داده او خود منزه است از جسم و جسماني بودن، او مصور و تصوير كننده تمام صور موجودات است او خود مبري است از اينكه داراي صورت باشد، او خالق و آفريننده تمام اعراض و جواهر است (و خود منزه است كه عرض و جوهر باشد) او رب و مربي كل اشياء است (و خود مبري است از اين كه مربوب باشد) او مالك كل اشياء است (و خود مبري است از اينكه مملوك باشد) او جاعل كل اشياء و جميع خلايق است (و خود منزه و بري و معري است از اينكه مجعول باشد) او محدث و پديد آوردنده كل اشياء و جميع مكونات و موجودات است (از مبدعات و منشآت و مخترعات) و خود منزه و مبري است از اينكه حادث باشد چه او قديم بالذات است (لا قديم بالذات سوي الله) و عالم و ماسوي را چه حادث ذاتي و چه حادث دهري و چه حادث اشراقي بدانيم ساحت اقدس او منزه است از تمام اقسام حدوث زيرا او وجودي است ازلي و ابدي و سرمدي بالذات و بالاصالة.

و ان محمدا عبده و رسوله خاتم النبيين فلا نبي بعده الي يوم القيامة و ان شريعته خاتم الشرايع فلا شريعة بعدها الي يوم القيامة و اقول ان الامام و الخليفة و ولي الامر بعده اميرالمومنين علي بن ابي طالب ثم الحسن ثم الحسين ثم علي بن الحسين ثم محمد بن علي ثم جعفر بن محمد ثم موسي بن جعفر ثم علي بن موسي ثم محمد بن علي ثم انت يا مولاي فقال علي بن محمد عليه السلام و من بعدي الحسن ابني فكيف للناس بالخلف من بعده.

قال و قلت و كيف ذالك يا مولاي قال لانه لا يري شخصه و لا يحل ذكره باسمه حتي يخرج فيملاء الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا قال فقلت اقررت و اقول ان وليهم ولي الله و عدوهم عدو الله و طاعتهم طاعة الله و معصيتهم معصية الله.

من عقيده دارم كه حضرت محمد عبد مقرب و رسول خداست او خاتم تمام



[ صفحه 480]



پيغمبران است (و دائره نبوت به آن حضرت ختم گرديده) و به همين جهت بعد از وي پيغمبري نخواهد بود تا روز قيامت و شريعت آن حضرت خاتم جميع شرايع است و به همين جهت بعد از شريعت كامله او شريعتي نخواهد بود تا روز قيامت.

من معتقدم به اينكه امام و خليفة الله و ولي امر بعد از حضرت ختمي مرتبت محمد صلي الله عليه و آله وجود حضرت اميرالمومنين علي بن ابيطالب است و بعد از او (مقام خلافت الهيه و ولايت كليه مطلقه و پيشواي خلق عالم) مختص حضرت امام حسن مجتبي و بعد از او اين مقام به حضرت امام حسين عليه السلام انتقال يافته و همين طور ساير ائمه بعد از امام حسين را شمرد تا رسيد به خود آن حضرت يعني امام علي النقي و عرض كرد اينك امام و خليفة الله و ولي امر در عالم امكان شما هستيد. آنگاه حضرت امام هادي عليه السلام به جناب عبدالعظيم فرمود بعد از من مقام امامت و خلافت و ولايت مخصوص فرزندم امام حسن است پس چگونه باشند مردم در زمان خلف بعد از او گفتم و چگونه است اين يعني توضيح بدهيد تا بدانم فرمود براي اينكه شخص او ديده نمي شود چه او غائب از انظار است. و حلال نباشد بر زبان آوردن نام او تا اينكه خروج كند و تجلي و ظهور فرمايد و پر كند جهان را از عدل و داد همچنانكه پر شده باشد از ظلم و جور.

جناب عبدالعظيم گفت عرض كردم اينك من اقرار كردم و معتقد شدم به اين دو امام بزرگوار كه بعد از شما خواهند بود يعني به وجود حضرت امام حسن عسكري و به وجود حضرت امام خلف آن حضرت (كه قطب عالم امكان بقية الله ولي عصر مهدي حجة بن الحسن عسكري دوازدهمين نير برج امامت و خلافت و ولايت الذي بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الارض و السماء روحي و ارواح العالمين لمقدمه الفداء باشد) پس گفتم و مي گويم كه من دوست دارم همه شان را زيرا دوست اين بزرگواران دوست خدا است و دشمن ايشان دشمن



[ صفحه 481]



خدا است و طاعت و فرمانبري ايشان اطاعت خدا است و معصيت و نافرماني ايشان معصيت خدا است.

و اقول، ان المعراج حق و المسائلة في القبر حق و ان الجنة حق و النار حق و الصراط حق و الميزان حق و ان الساعة آتية لا ريب فيها و ان الله يبعث من في القبور و اقول ان الفرائض الواجبة بعد الولاية الصلوة و الزكوة و الصوم و الحج و الجهاد و الامر بالمعروف و النهي عن المنكر. فقال علي بن محمد عليه السلام يا اباالقاسم هذا و الله دين الله الذي ارتضا لعباده فاثبت عليه ثبتك الله بالقول الثابت في الحيات الدنيا و في الآخرة.

جناب عبدالعظيم عرضه داشت نزد حضرت امام علي النقي الهادي عليه الصلوة و السلام من مي گويم و مرا اعتقاد ديني و ايماني و ايقاني، بر اين است كه معراج (عروج و صعود خاتم انبياء حضرت محمد مصطفي (ص) روحا و جسما به عوالم عاليه و رويت او جميع آنچه در غيب عالم است) حق است.

(مولف را رساله اي است در بيان اثبات معراج روحاني و جسماني از نظر قرآن و برهان و عرفان كه قريبا به خواست خدا در دسترس چاپ واقع و به طبع خواهد رسيد و ضمن آن رساله مشكلاتي حل شده است كه در هيچ يك از كتب و رسائل و تفاسير سابقه ندارد و توفيق طبع و انتشار آن را از خداوند خواستارم).

و نيز عرض كرد در محضر انور مقام ولايت كه من مسائله در قبر را حق مي دانم و ايمان و يقين دارم به بهشت و دوزخ و صراط و ميزان و اقرار مي كنم كه همه حق است و هيچ شك و ترديدي نيست كه ساعت قيامت (و قيامت كبري) آمدني است و خداوند زنده مي كند جميع مردگان و مبعوث گرداند همه كساني كه در قبورند.

مؤلف را در اثبات معاد روحاني و جسماني و جميع منازل اخروي رساله اي است كه بخش اول آن طبع شده است و در دسترس عشاق علوم



[ صفحه 482]



ماوراءالطبيعه واقع است و مسئله تجرد روح انساني و بقاي آن بعدالموت و حقيقت مرگ و اثبات عالم برزخ و اثبات قيامت صغري و كبري و اثبات حشر كلي قاطبه ي موجودات و عود كل اشياء در محشر و دفع جميع شبهات منكرين معاد جسماني با براهين عقلي و منطق استدلالي ضمن آن بيان گرديده است و اميد است اعتقاد ديني ما كه مهم تر از همه اعتقاد به معاد است و مهم ترين اصل اعتقادي است چه ضمانت اجرائي تمام احكام دين وابسته به عقيده و ايمان به معاد است و اگر اعتقاد به معاد نباشد دين و احكام آن ضمانت اجرائي ندارد از خداوند استحكام ايمان و اعتقاد به معاد را براي عموم مسلمين و اهل ايمان مسئلت مي نمايم باري جناب عبدالعظيم گفت عقيده دارم به اينكه واجبات و فرائض بعد از اعتقاد به ولايت و دوستي خاندان نبوت و رسالت و عصمت نماز است زكات است روزه است حج است جهاد است امر به معروف و نهي از منكر است پس از آنكه معتقدات خود را بر حضرت امام هادي عليه السلام عرضه داشت حضرت با تائيد تمام اعتقادات جناب عبدالعظيم چنين فرمودند:

اي ابوالقاسم اين است به خدا سوگند دين خدا كه پسنديده است آن را خدا براي بندگانش، ثابت بمان بر همين عقيده ي مرضيه الهيه و دعا كرد در حقش فرمود خدا ثابت بدارد تو را به قول ثابت در حيات دنيا و آخرت.

مولف گويد اين ابراز و اظهار اعتقاد جناب عبدالعظيم حسني رضي الله تعالي عنه و تائيد حضرت امام هادي عقيده ي او را نسبت به مورد اعتراف او اين در واقع درسي است براي ما و بر ماست كه اين درس عقيده ي ديني را خوب فرا گيريم و نصب العين خود قرار دهيم و اعتقاد خود را بر آن تطبيق نمائيم تا دعاي امام همام در حق او نيز ما را هم شامل شود به لطف خدا.



[ صفحه 483]