بازگشت

مهاجرت امام دهم به سامراء


متوكل كه از دشمنان بزرگ علي عليه السلام و خاندان علوي بود، چون به خلافت رسيد، از بيم آنكه مبادا امام هادي عليه السلام در مدينه با سلطنت او مخالفتي كند و مردم هم اطراف او جمع شوند و به مناسبت اينكه اولاد علي عليه السلام و از خاندان رسالت است از او حمايت كنند، يحيي بن هرثمه را خواست و به او دستور داد: مي روي به مدينه و از اوضاع و شخصيت علي بن محمد براي من گزارش مي نويسي.

يحيي، نماينده ي متوكل، به مدينه رسيد ديد مردم اطراف امام هادي را گرفته و فدايي او هستند، زيرا علي بن محمد عليه السلام ملازم مسجد پيغمبر است و توجه به دنيا ندارد و دائم در حال روزه و نماز و تربيت مسلمين و منصرف از جهات مادي دنياست.

يحيي براي آنكه اين مقام و منزلت را متزلزل كند، آمد خدمت آن حضرت و سوگند ياد كرد كه خليفه نظر بدي نسبت به شما ندارد، ولي ميل دارد نزديك به شما باشد و لذا بهتر است كه در خدمت شما به سامراء برويم. پس در ملازمت امام هادي عليه السلام حركت كرد تا به بغداد رسيد. اسحاق بن ابراهيم طاهري، والي بغداد، چون از آمدن امام هادي عليه السلام مطلع شد به يحيي گفت: اي مرد، اين مرد امام هادي فرزند پيغمبر خداست و متوكل توجهي به احترام او ندارد. اگر او را كشت، پيغمبر در روز قيامت از تو بازخواست مي فرمايد.

يحيي گفت: سوگند به خدا كه متوكل نظر سوئي نسبت به او ندارد.

چون امام هادي عليه السلام به سامراء وارد شد، متوكل غلام تركي داشت كه خبر ورود آن حضرت را به او داد و متوكل از شنيدن خبر ورود امام موي بر بدنش راست شد و بر خود لرزيد. [1] .



[ صفحه 327]




پاورقي

[1] تذكره ي ابن جوزي، ص 202.