بازگشت

حركت امام از مدينه به شهر سامرا


مسعودي مي نويسد: يحيي بن اكثم به مدينه آمد و نامه ي متوكل را به بريحه [1] داد. يحيي و بريحه با هم به حضور امام رسيدند و نامه ي متوكل را به آن حضرت تقديم كردند. امام مدت سه روز مهلت خواست و بعد از سه روز به منزل خود برگشت و آماده ي حركت شد. بريحه براي بدرقه ي آن حضرت آمد و وقتي مقداري از راه طي شد، بريحه به امام عرض كرد: مي دانم كه مي دانيد من باعث شده ام كه شما را به عراق ببرند. سوگند ياد مي كنم كه اگر از من به متوكل شكايت بكني، درختان خرماي شما را قطع مي كنم و دوستان شما را به قتل مي رسانم و چشمه هاي شما را از بين خواهم برد.

امام به او فرمود: اول شكايتي كه من از شما به خدا بكنم امشب است. وقتي شكايت تو را به خدا بكنم ديگر هرگز به خلق خدا شكايت نمي كنم. بريحه به دست و پاي امام افتاد و گريه كرد و طلب عفو نمود. امام فرمود: تو را عفو كردم. [2] .

ابن جوزي علت مهاجرت امام را وحشت خود متوكل از شخصيت امام هادي مي داند كه در نتيجه ي آن، يحيي بن اكثم را به مدينه فرستاد تا اوضاع را از نزديك بررسي كند. يحيي به مدينه آمد و ديد امام در حرم رسول الله و مسجد مدينه مشغول عبادت است. ولي مردم مانند پرندگاني كه به آب مي ريزند اطراف او را گرفته اند؛ اما امام هادي توجهي به دنيا ندارد. يحيي خدمت حضرت آمد و سوگند ياد كرد كه خليفه نظر بدي به شما ندارد و فقط مايل است نزديك شما باشد.


پاورقي

[1] بريحه ي عباسي بنابر تحقيق مرحوم فقيد شيخ علي نمازي صاحب كتاب مستدرك رجال الحديث، شخصي خبيث و ملعون بود و امام هادي را سعايت كرد تا او را از مدينه بيرون كردند. (مستدرك رجال الحديث، ج 2، ص 16).

[2] ترجمه ي اثبات الرحمة، ص 436.