بازگشت

اشعار امام، متوكل را منقلب كرد


مسعودي اضافه كرده: مأموران، امام هادي را در همان حال كه نشسته بود، با عبا و قبا برداشتند و به خانه ي متوكل آوردند. خليفه در بزم شراب نشسته بود و جام شراب در دست داشت. امام را كه ديد احترام نمود و امام چند شعر منسوب به جدش علي (ع) را در آن مجلس خواند:



اين الملوك و ابناء الملوك و من

قاد الجيوش الا يابئس ما عملوا



با تو علي قلل الاجبال تحرسهم

غلب الرجال لن تنفعهم القلل



و استنزلوا من بعد عزعن معاقلهم

فاؤدعو حفراً يا بئس ما نزلوا



ناداهم صارخ من بعد ما قبروا

اين الأسرة و التيجان و الحلل



اين الوجوه التي كانت منعمة

من دونها تضرب الاستار ولكل



كجاييد اي پادشاهان و فرزندان پادشاهان؟ چه بد كاري مي كردند فرماندهاني كه لشكرها را فرمان مي دادند!

در قله هاي كوه ها در ساختمان ها مي خوابيدند و مردان دلاور از آنها نگهباني مي كردند؛ وليكن آن قله ها و ابن پاسبان ها فايده نبخشيد.

بعد از زيارت عزت از آن پناهگاه ها پايين كشيده شده و به گودال ها تحويل داده شدند چه قدر بد بود اين تنزل آنها.

بانگ زننده ي بعد از دفن شدنشان صدا زد: كجاست آن تخت ها و تاج ها و لباس هاي شما؟

كجاست آن صورت هايي كه پوشيده بودند و در نعمت غرق بودند و براي آنها پردها و پشه بندها زده مي شد. [1] .

متوكل منقلب شد و جام شراب را دور انداخت و شروع كرد به گريستن تا حدي كه صورتش و دستش تر شد و اهل مجلس به گريه افتادند. دستور داد بساط شراب را برچيدند و سپس از حضرت (ع) پرسيد: قرض داري؟ امام فرمود: چهار هزار دينار مديونم.دستور داد ده هزار دينار به حضرت بدهند و او را به منزل برگردانند. [2] .


پاورقي

[1] ديوان حضرت علي، حرف لام، ص 79؛ منتهي الامال 6 بيت و مسعودي 9 بيت از اين ابيات آورده اند.

[2] مروج الذهب، ج 4، ص 93.