بازگشت

حضرت عبدالعظيم را بشناسيم


پنجم حضرت عبدالعظيم بن عبدالله بن علي بن حسن بن زيد بن حسن بن علي بن ابي طالب است. او از بزرگان محدثين و اعاظم علماي وقت و از زهاد و عباد زمان و اهل ورع بود و از اصحاب حضرت امام جواد و امام هادي است و نهايت اخلاص را به ائمه داشته.



[ صفحه 421]



وي در عصر خود داراي موقعيت عظيمي بوده و با عده ي زيادي از اصحاب حضرات امامان صادق و كاظم و رضا - عليهم السلام - حشر و نشر داشته، مانند هشام بن حكم و ابن ابي عمير.

به گفته ي علامه خويي او كتابي دارد در خطبه هاي اميرالمؤمنين (ع). حسين سعدآبادي گويد: احمد بن محمد بن خالد برقي گفته: عبدالعظيم به صورت فراري وارد ري شد. او از سلطان وقت گريخته بود و در خانه ي مردي شيعي مخفي شد. روزها روزه مي گرفت و شب ها به عبادت قيام داشت و پنهاني بيرون مي آمد. پنهان زندگي مي كرد تا آنكه خبر او دهن به دهن شهرت يافت. جمع كثيري از شيعيان او را شناختند.

شبي يكي از شيعيان، رسول الله را در خواب ديد. حضرت به او فرمود: مردي از اولاد من تشييع مي گردد و در پاي درخت سيب در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب دفن مي شود و با انگشت خود مكان دفن را نشان داد. صبح، همان مرد از خواب بيدار شد و به سراغ صاحب باغ رفت تا آن درخت سيب و زمين آن را بخرد. صاحب باغ گفت: براي چي مي خري؟ خواب را توضيح داد. صاحب باغ گفت: من هم همان خواب را ديده ام و صاحب زمين درخت ها را با همه ي باغ براي عبدالعظيم و شيعه وقف كرد تا در آنجا دفن شوند.

عبدالعظيم در آن روزها مريض شد و از دنيا رفت. همين كه لباس هاي او را درآوردند تا غسلش بدهند از جيب او كاغذي درآمد كه نسب خود را در آن نوشته بود: ابوالقاسم عبدالعظيم بن عبدلله بن علي بن حسن زيد بن علي بن حسن بن علي بن ابي طالب هستم.

يحيي بن عطا از كسي كه از اهالي ري بوده و به حضور امام حسن عسكري رسيده بود نقل مي كند كه مي گفت: عرض كردم: حضرت امام حسين را زيارت كردم كه گفت: اما انك لو زرت قبر عبدالعظيم عندك لكنت كمن زار الحسين (ع)؛ اگر قبر عبدالعظيم را كه نزديك شماست زيارت كني مانند اين است كه امام حسين را زيارت كرده اي. [1] .

ششم ابن سكيت ابويوسف يعقوب بن اسحاق اهوازي يكي از ائمه ي لغت است كه متوكل به سبب ترجيح حسين (ع) بر پسران او زبانش را بريد و شرح حال او گذشت.

اينها همه شخصيت هايي استثنايي بودند.

هما چه عالي سروده:



گسست رشته ي پيوند دل ز هر چه كه هست

كسي كه رشته ي الفت به تار زلف تو بست



كسي كه رشته ي الفت به تار زلف تو بست

خليل وار به هر جا بتي كه ديد شكست





[ صفحه 422]





ز هر چه هست به عالم بريد رشته ي مهر

كسي كه دل به خم زلف دلستان تو بست



مرا تو كعبه ي مقصودي از جهان ورنه

دلم ز مسجد و ميخانه هيچ طرف نبست



اگر ز خرمن وصل تو خوشه اي نبرم

به غير ياد نداريم حاصلي در دست



به پيش روي تو گلزار و لاله باشد خار

به نزد قدر تو سرو بلند گردد پست



نه اعتماد دلي را در اين زمانه به كس

نه اختيار كسي را در اين ميانه به دست



ز ديو نفس امان نيست بي عنايت دوست

كسي به بازوي سعي اين طلسم را نشكست



كسي كه كشته ي شمشير عشق شد چو هما

مقيم كوي حقيقت شد از مجازپرست



پرستش علي و آل او طريق من است

جز اين طريق ندارم خدايم آگاه است .


پاورقي

[1] سفينة البحار، ج 2، ص 121-120؛ جاي سؤال است كه حمزة بن موسي بن جعفر فرزند بلافصل امام است و عبدالعظيم، پنجمين نوه ي امام حسن مجتبي است و قبر حمزه نزديك صد سال يا بيشتر از قبر عبدالعظيم سابقه دارد. چه طور شد اين همه شهرت و عظمت براي عبدالعظيم است و اين همه روايات در ثواب زيارت او وارد است؟ پاسخ سؤال اين است كه عبدالعظيم از سلسله روات حديث و عالم جليل القدر و از شاگردان امام هادي بوده، او مشمول حديث نبوي است كه فرموده: علماء امتي أفضل من أنبياء بني اسرائيل. پس او اين شرافت و برتري را براي علم و اخذ حديث كسب كرده است.