بازگشت

افتراها و خبرچيني ها با شكست روبرو گرديد


1- همه ي خبرها و افتراها هميشه با شكست روبرو مي گرديد، بي آن كه از نظر كشف اطلاعات درباره ي حقيقت كار و فعاليت هاي امام (ع) به نتيجه برسد. جاسوسان خليفه، هميشه وقتي باز مي گشتند تأكيد مي كردند كه در سراي آن بزرگوار (ع)، چيزي كه مايه ي شك باشد وجود نداشته است [1] اين خبر به متوكل آرامش مي داد و نسبت به حضرت امام (ع)، قدرداني و احترام خاصي ابراز مي داشت.

امام هادي (ع)، هر بار كه خانه اش مورد بازديد قرار مي گرفت، موفق مي شد آن چه را كه مشكوك بود پنهان سازد زيرا پول ها و نوشته هائي به حضرتش فرستاده مي شد كه لازم بود از نظر دولت پنهان ماند. هر گاه مي خواست كاري را كه آشكار شدن آن از نظر دولت براي او (ع) محظوري داشت، پنهان دارد، روش رمز به كار مي برد. [2] .

2- هر وقت سراي امام (ع) مورد بازرسي قرار مي گرفت، با نهايت آرامش و سكون، خود را به بي اعتنائي مي زد و طوري وانمود مي فرمود كه



[ صفحه 260]



از بي گناهي خود اطمينان دارد. به پاسباناني كه براي تجسس مي آمدند كمك مي كرد تا مأموريت خود را انجام دهند. براي آنان چراغ مي افروخت و اطاق هاي خانه را به آنان نشان مي داد تا براي دولتيان ايجاد شبهه نشود كه او فعاليت غير عادي دارد.

اگر امام (ع) جز اين موضعي اتخاذ مي فرمود، با رفتار خود شك حكمرانان را در مورد فعاليت هاي خويش برمي انگيخت، بارها خانه ي امام را بازرسي مي كردند و آن در اثر سخن چيني هاي «بطحاني» نزد متوكل بود كه مي گفت امام داراي پول و اسلحه مي باشد و متوكل بي درنگ به «سعيد» حاجب، فرمان مي داد به خانه امام (ع) حمله برد و هر چه پول و اسلحه به دست مي آورد نزد او آورد.

يك بار «سعيد» به وسيله ي نردباني از خيابان وارد پشت بام خانه ي امام (ع) گرديد و در تاريكي از نردبان پائين آمد و نمي دانست چگونه وارد اتاق ها شود.

امام (ع) با كمال آرامش او را ندا درداد و فرمود: «اي سعيد بر جاي باش تا شمعي برايت بياورم». سعيد گفت: «بر جاي ماندم تا شمع آوردند. در نور شمع پائين رفتم. او را ديدم، عبائي پشمين بر تن و كلاهي از همان جنس بر سر داشت و سجاده ي او به حصيري در برابرش گسترده، روي به قبله دارد.

پس مرا گفت: «اينك خانه ها - يعني اطاق ها -» وارد آن غرفه ها شدم و بازرسي كردم و چيزي نيافتم».

سعيد كوشيد از امام پوزش طلبد و عذر مأمور بودن خود را بخواهد اما امام (ع) اين آيه را تلاوت كرد:

«و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون»

(زود است كه ستمگران بدانند به چه گرفتاري دچار خواهند گشت). [3] .



[ صفحه 261]



در رويدادي ديگر به متوكل خبر رسيد كه از شهر قم كه يكي از مراكز طرفداران امام (ع) بود، اموالي به حضرت او فرستاده اند. متوكل به وزير خود «فتح بن خاقان» دستور داد كه مراقب اوضاع باشد و نتيجه را به او خبر دهد. وزير گماشته ي خود را كه ابوموسي نام داشت بر اين گماشت تا جريان را زير نظر گيرد و به او خبر آورد. [4] .


پاورقي

[1] همان مدرك.

[2] مدرك سابق.

[3] سوره ي شعرا - 227 - ارشاد ص 310 و فصول مهمه ص 296.

[4] مناقب ص 515.