بازگشت

رواياتي درباره ي حضرت هادي


رواياتي كه روات عالي قدر ما از امام هادي نقل نموده اند، فراوان است. ما به يك روايت از آن بزرگوار كه جنبه ي سازندگي فراوان دارد، اشاره مي كنيم. از آن بزرگوار روايت شده كه فرموده اند: من يتق الله يتقي و من يطع الله يطاع؛ [1] «هر كه از خدا بترسد و تقوا پيشه ي خود كند، همه از او مي ترسند و از او حساب مي برند، و هر كس كه اطاعت خداوند كند، همه از او اطاعت مي كنند.»

اين جمله جمله اي است كه به تجربه اثبات شده است. علاوه بر اينكه آيات و روايات فراواني آن را تأييد مي كند، خداوند متعال مي فرمايد: ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا. [2] .

همانا كساني كه ايمان به خدا دارند و كار شايسته مي كنند، پروردگار عالم قطعا محبت آنها در دلها مي ريزد - همه مطيع آنها مي شوند، بر دلها حكومت مي كنند. -

امام صادق مي فرمايد: من اصلح بينه و بين الله اصلح الله دنياه و آخرته.

«هر كه ميان خود و خداي خود را اصلاح كند، پروردگار عالم، دنيا و آخرت او را اصلاح خواهد كرد.»

امام دوم مي فرمايد: من اراد عزا بلا عشيرة و هيبة بلاسلطنة فليخرج من ذل معصية الله الي عز طاعته. [3] .

«هر كه بدون اينكه عشيره و طايفه داشته باشد، عزت و شخصيت و ابهت در ميان مردم بخواهد، بدون اينكه قدرت و سلطه اي داشته باشد، بايد



[ صفحه 154]



از ذلت معصيت به درآيد و لباس عزت اطاعت خداوند بپوشد.»

رسول گرامي صلي الله عليه و آله مي فرمايد: من خاف من الله خاف عنه كل شي ء و من لم يخف من الله خاف عن كل شي ء [4] .

«هر كه از خدا بترسد، همه از او مي ترسند و هر كه از خدا نترسد، از همه چيز مي ترسد.» مورخين از خود حضرت هادي (ع) مطالبي نقل مي كنند كه فرمايش آن بزرگوار را تأييد مي كند، و ما برخي از آنها را اينجا مي آوريم.

1 - يك نفر شيعه وحشت زده خدمت امام هادي آمد و گفت: يكي از سركردگان متوكل، نگين انگشتري نزد او آورده است كه از آن انگشتري بسازم و اين نگين نزد من شكست و دو نيمه شد. مي دانم كه او مرا مي كشد. حضرت فرمودند: اميد است كه خداوند اصلاح كند.

فردا، سركرده ي متوكل كسي را فرستاد كه ميان زن ها نزاع است، اگر مي شود آن نگين را دو نصف كن و دو انگشتري بساز.

او پول فراواني گرفت و از نگين شكسته دو انگشتري ساخت. [5] .

اين سه معناي فرمايش امام هادي (ع): و من يطع الله يطاع يعني؛ «پيوند با خدا، پيوند با اهل بيت و توسل به اهل بيت، قطعا همه ي كارها را اصلاح مي كند.»

2 - منصوري شيعه بود؛ اول در دربار متوكل عباسي سمتي داشت و به علت شيعه گري مطرود متوكل شد. منصوري مي گويد: فقر و فلاكت به من روي آورد. به امام هادي از حال خود شكايت نمودم و گفتم به جرم شيعه گري مطرود شده ام. حضرت هادي فرمودند: اميد است كه اصلاح شود ان شاءالله.

چون شب شد، متوكل چند نفر را دنبال من فرستاد. در بين راه فتح بن



[ صفحه 155]



خاقان را ديدم كه منتظر من است و معلوم شد كه متوكل درباره ي من امر مؤكد نموده است. چون متوكل مرا ديد از من عذرخواهي نمود و پاداش فراواني به من داد و سمتي را كه داشتم، به من واگذار نمود. بعد خدمت امام هادي رسيدم، تشكر نمودم و عرضه داشتم: آيا شما نزد متوكل وساطت مرا نموديد؟ فرمودند: خداوند مي داند كه پناهي نداريم جز او، در مهمات به كسي رونمي آوريم جز به او، در سختي ها و بلاها اعتمادي نداريم، جز او، و پروردگار عالم نيز ما را عادت داده است كه چون از او بخواهيم، عنايت كند. اگر كسي اطاعت خدا كند و از معصيت او دوري جويد و توسل به اهل بيت داشته باشد، خداوند در سختي ها به فرياد او مي رسد و حق تعالي او را محروم نخواهد كرد.

3 - رسم متوكل اين بود كه هر وقت امام هادي وارد مي شد، فوق العاده به او احترام مي كرد. حتي دستور داده بود كه همه در مقابل او متواضع باشند. سعايت كنندگان و حسودان به او گفتند كه: تو به دست خودت، خلافت را از ميان مي بري.

تا اينكه متوكل فرمان داد كه كسي به حضرت احترام نكند. حضرت وارد شد، همه به او احترام گذاردند و استقبال كردند! وقتي حضرت رفتند همه از خود مي پرسيدند: چه شد؟ همه از يكديگر مي پرسيدند: چرا بلند شدي و چرا استقبال نمودي؟!

4 - كاتب معتز مي گويد: «شبي پيش متوكل رفتيم و او را غضبناك ديديم. او به چند نفر از غلامان ترك خود امر كرد كه حضرت هادي را بياورند و مرتب زير لب مي گفت: او را مي كشم، بدن او را مي سوزانم.

ناگهان حضرت هادي با كمال شهامت و وقار وارد شد. متوكل تا چشمش به حضرت افتاد، بلند شد و استقبال كرد، تواضع كرد؛ با گفتن يابن رسول الله؛ يابن عم، و يا ابالحسن؛ به آن حضرت احترام كرد! صورت



[ صفحه 156]



حضرت را بوسيد و پهلوي خود نشاند و پرسيد: اين وقت شب كجا بوده ايد؟ حضرت فرمودند: تو دنبالم فرستاده اي! گفت: دروغ گفته اند! آنگاه به ما گفت كه: ايشان را مشايعت كنيد.

ما با احترام، حضرت هادي را به خانه رسانديم.» [6] .

5 - علي بن جعفر يكي از وكلاي حضرت مي گويد: متوكل مرا زنداني كرد و به من خبر دادند كه قصد كشتن تو را دارد. من خدمت امام هادي پيغام دادم كه به جرم دوستي و نيابتي كه از شما داشته ام، در شرف مرگ هستم. لطفي درباره ي من بفرماييد. حضرت فرمودند: شب جمعه درباره ات دعا مي كنم. صبح جمعه متوكل را تب شديدي گرفت، به طوري كه از خود مأيوس شد. امر كرد زندانيان و من جمله علي بن جعفر را آزاد كنند.

اين گونه قضايا درباره ي اهل بيت و من جمله امام هادي (ع) فراوان است كه ما بايد از آنها پند بگيريم.

در خاتمه بايد متذكر شويم، كه امام هادي (ع) اصحاب فراواني دارند كه بسياري از آنها فخر شيعه هستند و از جمله ي آنان، حضرت عبدالعظيم حسني است كه در شهر ري مدفون است. او از اعاظم روات است و حضرت هادي به او خيلي احترام مي گذاردند. او كسي است كه ايمان را خدمت حضرت هادي به اين صورت عرضه داشت: خدا يكي است و شبيه براي او فرض نمي شود. جسم نيست بلكه خالق جسم است. همه چيز را خلق نموده است و همه چيز به دست او است و او مالك آنها است. محمد صلي الله عليه و آله، پيامبر است و او آخر پيامبران است كه پيامبري بعد از او نخواهد آمد و دين او پايان همه ي اديان است. اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب وصي پيامبر است و بعد از اميرالمؤمنين، حسن و حسين و علي بن حسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي



[ صفحه 157]



بن محمد و حسن بن علي و بعد از او فرزندش كه غايب مي شود و روزي ظاهر مي شود و جهان را انبوه از عدل مي كند، بعد از آنكه ظلم انبوه باشد. عبدالعظيم گفت: «اقرار دارم و مي گويم دوست شما، دوست خدا و دشمن شما، دشمن خدا است. اطاعت شما اطاعت خدا و مخالفت شما، مخالفت خدا است. به معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و ميزان اعتقاد دارم و همه ي آنها حق است و مي دانم كه قيامت آمدني است، و بر واجبات الهي كه نماز، روزه، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر است، اقرار دارم.» حضرت فرمودند: «اي ابوالقاسم! اين دين پسنديده است، خداوند تو را بر آن ثابت بدارد.» [7] .

چيزي كه بايد متذكر شويم، اين است كه: عبدالعظيم رحمه الله، دين اعتقادي را عرضه داشته و ما بايد به اصول دين و فروع آن اعتقاد داشته باشيم؛ ولي تنها اعتقاد نمي تواند موجب نجات باشد. ديني موجب نجات است كه توأم با عمل باشد. از اين جهت حضرت هادي (ع) ايمان را چنين فرموده اند. ابودعامه مي گويد: به عيادت حضرت هادي رفتم. آن بزرگوار فرمودند: چون به عيادت من آمدي بر من حقي پيدا كرده اي، براي اداي حقت، روايتي از پدرم كه او از پدرانش و از اميرالمؤمنين و او از رسول اكرم (ص) نقل كرده است، مي گويم:

قال رسول الله الايمان ما وقرته القلوب و صدقته الاعمال. [8] .

ايمان چيزي است كه در دل جايگزين شده است و اعمال، گفتار و كردار آن را تصديق مي كند.

از اين جهت، در قرآن شريف و روايات اهل بيت فراوان ديده مي شود كه از افرادي كه مرد عمل نيستند، سلب ايمان شده است. از جمله ي آن آيات اين سوره است:



[ صفحه 158]



ارايت الذي يكذب بالدين فذلك الذي يدع اليتيم و لا يحض علي طعام المسكين فويل للمصلين الذينهم عن صلوتهم ساهون و الذينهم يرائون و يمنعون الماعون. [9] .

«آيا كسي را كه دين را تكذيب مي كند، ديده اي؟! او كسي است كه يتيم را بي اعتنا و مسكين را بي بهره مي گذارد. واي به كسي كه سهل انگار در نماز است و آنان كه متظاهر و رياكارند و آنان كه مي توانند حوايج ديگران را برآورند و برنمي آورند!»

مي بينيم كه در اين سوره ي مباركه، از چهار دسته سلب ايمان شده است. بنابراين اعتقاد بدون عمل، كاربردي ندارد؛ چنانچه عمل بدون اعتقاد هم جز مشقت بر خود، چيز ديگري را دربر نخواهد داشت.

اين نكته را كه حضرت هادي توجه به آن داده اند، خوب توجه كنيم. اعتقاد گاهي به واسطه ي برهان و علم پيدا مي شود، نظير اعتقاد غالب مردم كه يا عالم به اصول دين از راه تقليدند و يا عالم از راه برهان اند. اين گونه اعتقادات گر چه خوب است و آنان را در زمره ي مسلمانان قرار مي دهد؛ ولي معمولا نيروي كنترل كننده نمي تواند باشد. ايماني مي تواند انسان را نجات دهد و او را از مهلكه ها حفظ كند كه حك شده باشد؛ حالت باشد؛ و به گفته ي امام هادي (ع): الايمان ما وقرته القلوب و صدقته الأعمال. اين گونه ايمان از برهان و علم پيدا نمي شود، بلكه عنايت خاص خداوند مي خواهد و بايد پروردگار عالم ما را به اين گونه ايمان هدايت كند، و هدايت خداوند منوط به لياقت ما است.

ايمان قلبي از راه عمل، اتيان به واجبات و ترك گناه پيدا مي شود. قرآن شريف در آيات فراواني به اين نكته توجه مي دهد:

قد جائكم من الله نور و كتاب مبين يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام. و



[ صفحه 159]



يخرجهم من الظلمات الي النور باذنه و يهديهم الي صراط مستقيم [10] .

از طرف خداوند نور و كتاب روشن آمد، پروردگار عالم با اين كتاب، افرادي را كه متابعت از خوشنودي خدا كرده باشند، هدايت مي كند، و آنان را از ظلمت ها به نور مي برد و به راه راست راهنمايي مي كند.

مي بينيم كه در اين آيه تصريح شده است كه عنايت خاص خدا مختص متقين است، و آن عنايت خاص است كه به آن ايصال الي المطلوب مي گويند، كه مي تواند بشر را به سعادت برساند، و الا صرف نشان دادن راه و اعتقاد به آن، كاربردي ندارد و نيروي كنترل كننده نيست. از خداوند متعال چنين ايماني مي خواهيم و به حق امام هادي (ع) او را قسم مي دهيم، آمين يا رب العالمين.


پاورقي

[1] روضه بحار ج 2 ص 366 و كشف الغمه ج 3 ص 176.

[2] مريم / 96.

[3] اعيان الشيعه ج 4 - ص 85.

[4] بحار ج 77 ص 50 با اختلاف اندك.

[5] بحارالانوار ج 50 ص 126 - 125 نقل از امالي شيخ طوسي ره.

[6] قطب راوندي در خرايج از سمل بن زياد روايت كرده است، نقل از انوار المواهب نهاوندي ره ص 554.

[7] امالي صدوق مجلس 54 ص 204.

[8] مروج الذهب ج 4 ص 85.

[9] سوره ي مباركه ي ماعون.

[10] مائدة، قسمتي از آيه ي 15 و آيه ي 16.