بازگشت

خبر از مرگ واثق خليفه ي عباسي


خيران اسباطي مي گويد: از عراق به مدينه رفتم و خدمت امام هادي عليه السلام شرفياب شدم. آن گرامي از من پرسيد: «واثق چگونه بود؟»

عرض كردم: «فدايت شوم در عافيت بود و من از ديگران اطلاع و آگاهي بيشتري دارم، [زيرا] هم اكنون از راه مي رسم».

فرمود: «مردم مي گويند او مرده است».

چون اين موضوع را فرمود دريافتم منظور از مردم خود امام مي باشد، آنگاه به من فرمود: «جعفر (متوكل) چه كرد؟»

عرض كردم: «به بدترين وضعي در زندان بود».

فرمود: «او خليفه خواهد بود».

آنگاه فرمود: «ابن زيات چه كرد؟»

عرض كردم: «مردم با او بودند و امر، امر او بود».

فرمود: «رياست بر او شوم است».

سپس قدري سكوت كرد و فرمود: «چاره اي جز اجراي تقديرات و احكام الهي نيست. اي خيران! بدان كه واثق مرد و جعفر متوكل بر جاي او نشست و ابن زيات كشته شد».

عرض كردم: «چه وقت؟ فدايت شوم».

فرمود: «شش روز پس از بيرون آمدن تو». [1] .

و بيش از چند روز نگذشت كه قاصد متوكل به مدينه رسيد و جريان همان طور بود كه امام هادي عليه السلام فرموده بود. [2] .



[ صفحه 482]




پاورقي

[1] ارشاد مفيد، ص 309 - الفصول المهمه ابن صباغ مالكي، ص 279؛ با اندك تفاوت، نور الابصار شبلنجي ص 182.

[2] الفصول المهمه ابن صباغ مالكي، ص 279 - احقاق الحق، ج 12، ص 451.