بازگشت

مقدمه (امام علي النقي الهادي)




و محمد الهادي الي سبيل الهدي

و علي الهدي جعلت ذخيرتي



يا علي بن محمد ايها الهادي النقي يابن رسول الله يا حجة الله علي خلقه انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الي الله و قدمناك بين يدي حاجاتنا يا وجيها عندالله اشفع لنا عندالله



سررفت و دل هواي تو بيرون ز سر نكرد

ترك طلب نگفت و خيال دگر نكرد



دل با ولاي حجب يزدان دهم امام

از كيد نه سپهر مخالف حذر نكرد



سلطان دين علي نقي آنكه آسمان

سر پيش آستانش از شرم برنكرد



خورشيد آسمان ولايت كه ذره اي

بي مهر او به عالم امكان گذر نكرد





يا ايهذا الرايح الغاد

عرج علي سيدنا الهادي



و اخلع اذ شارفت ذاك الثري

فعل كليم الله في الوادي



و قبل الارض وسف تربة

فيها العلي و الشرف العادي



و قل سلام الله وقف علي

مستخرج من صلب الجواد



كانما جودهم واقف

لمبتغي الجود بمرصاد



عمت عطايا هن و احسانهم

طلاع اغذاد و انجاد



يا آل طه انتم عدتي

و وصفكم بين الوري عاد



و واجب في عرش احسانكم

انالتي الخير و امدادي



ص.. كشف الغمه

اي هادي امت اي فرزند ابوجعفر بدين وسيله از پيشگاه مقام ولايتت مسئلت مي كنم كه به اذن خداوند شفاعت فرمائي در ديوان محاسبات الهي از تقصيرات و لغزشهاي اين بنده خاطي درگذرند و بارقه اي از علم و دانش بر قلبم بتابند تا از خطايا و شرور و نفس انشاء الله مصون بمانم.

آمين يا رب العالمين



[ صفحه 525]



در سطور گذشته تاريخ دو قرن اول اسلام جريان تعليم و احكام دين را ديديم كه چگونه در هر عصر مواجه با اشكالات سياسي مي شد و جاه طلبان براي حفظ مناصب و مقامات خويش مي كوشيدند كه سيادت و اعلميت معارف و فرهنگ دين را خاموش سازند تا بتوانند از روي قهر و غلبه بر مردم حكومت كنند حكومت جور و ستم با علم و دانش سازش ندارد زيرا هر كجا علم هست عدالت حكومت مي كند و هر كجا تاريك است جباران فرمان فرمائي دارند - دوره حضرت جواد عليه السلام مواجه با مستي و مخموري خلفاي عباسي بوده زيرا پس از مأمون ديگران از آن امپراطوري بزرگ اسلام كه بر اساس آهنين فضيلت و اخلاق استوار شده بود سوء استفاده مي كردند بيشتر مست و مخمور و سرگرم مشتهيات و هوي وهوس نفساني بوده اند - حضرت هادي عليه السلام با شش خليفه عباسي از مأمون تا معتز مواجه بوده و آنها بيشتر به خود و عياشي و لهو و لعب اشتغال داشتند در ميان اين غوغاي شهوات در كشور پهناور اسلام طبقاتي بودند كه داراي علم و دانش و طالب فضيلت و كمال بوده در تكاپوي شناختن نقاط عرفاني و نوراني بر مي آمدند و حتي از قياصره و فرمانفرمايان اروپائي و حكام آفريقاي جنوبي و مشايخ جزاير و سواحل درياي مديترانه تا اقيانوس اطلس بسياري در مقام بودند از رهبر حقيقي اسلام استفاده كنند و حق را جستجو نمايند - آن حس كنجكاوي كه هميشه در بشر هست گروهي از خردمندان زيرك را بر اين مي داشت تا به سرزمين وحي و الهام مسافرت نمايند و از اشخاص كه نزديك تر به زمان پيغمبر اسلام باشند يا از خاندان باشند از نزديك علم و دانش بياموزند و مسائلي كه به نظرشان مشكل آمد بپرسند - در عصر حضرت هادي اين امور فراوان بود و شش خليفه جبار و عنود و لجوج معاصر آن حضرت بودند كه در اطفاء نور حق مي كوشيد از طرفي هم مواجه با مشكلات علمي مي شدند كه از اطراف و اكناف عالم پهناور اسلامي براي آنها به عنوان سئوال و احتجاج مي رسيد و علماي ائمه اربعه و فرق غير اماميه هم عاجز از بيان آن بودند و لذا ناگزير بودند كه از حضرت هادي عليه السلام بپرسند و در چهل سال زندگي خود كه 23 سال امامت و زعامت داشت و متصرف در عالم كون بوده با زجر و تبعيد و تهديد و شكنجه مواجه مي شد و اين نقمات به صورت دوستي صورت مي گرفت و حضرت هادي عليه السلام تمام مشكلات عالم اسلامي را در درياي علم و دانش ولايت تحليل برده و مردم را به علم و فضيلت و اسرار آفرينش و راز عالم وجود و مكتب آسماني رهبري مي فرمودند



[ صفحه 526]



و با احتجاج و جواب مسائل و تقسيم كارهاي بين سازمان فرق اماميه كه در حجاز و كوفه - بصره - بغداد - ايران بودند و نظارت در حوائج مالي و معنوي آنها مي گذرانيد و به صاحبان استحقاق از روي علم و بصيرت به عناوين مختلفه علم و مال مي رساند تا آنها بتوانند سازمان و تشكيلات علمي و مجالس و محافل بحث و انتقاد و درس و تعليم خود را ادامه داده مصون از تعرضات فرق مخالف بدارند.

اوراق زندگاني ائمه هدي مخصوصا آن چند نفر آخري بسيار جالب توجه است از اين جهت كه عصر آنها ميليون ها مسلمانان وجود داشت و در عالم اسلامي همه علماي ملل ميل داشتند كه از خاندان پيغمبر مستقيما كسب فيض نمايند و لذا با مخالفت خلفاي عباسي اين امر مشكل بوده كه بايد با كمال سياست و نرمي انجام گيرد تا عقيم نماند و احكام دين مخفي و پنهان نگردد.

در اوايل قرن سوم هجرت تربيت اسلام با آداب و رسوم ملل مختلف روم و ايران و قبطي و هندي و چيني يك اختلاط و امتزاجي پيدا كرده بود كه مردم دين را بدون جنگ استقبال مي كردند زيرا آسايش و امان و امنيت در سايه اين دين بوده در اين خطبه و آميزش و تناكح و تناسل مسائلي پيش مي آيد كه بايد از اولياي دين بپرسند و چون اسلام توسعه يافته بود آن كشور پهناوري كه از حجاز تا ديوار چين از ساحل مديترانه تا مملكت گل پيش رفته و توسعه يافته بود محتاج به فقهاي اسلامي بودند كه متأسفانه آن روز هم تعداد آنها نسبت به آن كشور كم بود و اگر هم بودند همه از منبع علمي امامت استفاده نكرده بودند ناگزير ابرار و برجسته گان براي حل مشكلاتي كه جمع شده بود و نوشته بودند حركت مي كردند تا از خاندان آل محمد و امام زمان عليه السلام پرسند و مي آمدند به حجاز يا عراق تا امام را پيدا كرده مسائل خود را سئوال كنند و اگر مشكلات علمي براي آنها حل نمي شد نقصي بر دين مي گرفتند غافل از آن كه جهل آنها دليل بر نقص دين نيست و اينك اوراق زندگي حضرت هادي را ورق مي زنيم تا اين حقايق بر ما آشكار گردد:



لقد تجلي مبداء الايجاد

في غايه الوجود باسم الهادي



احسن خلق كل شي ء فهدي

و باسمه الهادي اهتدي من اهتدي



ميز بين الماء و السراب

بالعلم الهادي الي الصواب



و انفجرت لكل قلب صادي

عين الحيات من محيا الهادي



بل هو في العقول و الارواح

كالروح في الاجساد و الاشباح



[ صفحه 527]