بازگشت

مسائل يحيي بن اكثم از حضرت هادي


در زندگاني حضرت رضا عليه السلام ديديم كه يحيي بن اكثم دانشمندترين قاضي عصر مأمون در بصره به احتجاج امام هشتم شكست خورد و پس از شهادت آن حضرت ديد كه خليفه عباسي حضرت جواد كودك نابالغ را داماد خود كرد و به او احترام بسيار گذاشت در احتجاج با آن امام هم مغلوب گرديد و يقين كرد كه علم و سيادت از مختصات خاندان علوي است.

چون مقام قاضي بصره در شكست بحث علمي موجب كسر منصب و خفت او شد كوشش كرد سؤالات بسيار مهمي كه در نظرش غامض و لا ينحل بود از امام بپرسد و شايد تلافي مغلوبيت گذشته بشود اتفاقا فرصتي براي او دست داد كه از حضرت جواد سئوال كند تا پس از شهادت جواد الائمه در دار لعامه با موسي مبرقع فرزند آن حضرت ملاقات كرد و مسائلي كه نوشته بود با خود داشت بيرون آورد از او سئوال كرد چون موسي نتوانست پاسخ او را بگويد گفت برو از برادرت «امام علي النقي عليه السلام» سئوال كن و براي من بگو.

ابواحمد موسي مبرقع به خدمت برادرش امام دهم شتافت و جريان را به عرض رسانيد آن حضرت بدوا او را موعظه و نصيحت كرد و بر وجوب اطاعت مقام امام آگاه ساخت و پاسخ مسائل او را يك به يك بيان فرمود موسي عينا تقريرات حضرت هادي عليه السلام را نگاشت براي يحيي فرستاد [1] .

و به نقل كافي و تهذيب در باب ميراث خنثي اين مسائل را يحيي بن اكثم مستقيما از حضرت هادي عليه السلام پرسيد و امام دهم براي او پاسخ نوشت.

زيرا يحيي در بصره بود و حضرت هادي عليه السلام در سامرا و موسي مبرقع هم در سال 244 وفات كرد و يحيي سال 242 و مسافرت موسي به بغداد پس از فوت يحيي بود باري در هر جهت مسلم است كه قاضي بصره اين مسائل را از حضرت هادي عليه السلام پرسيد و به جواب آن نائل شد و



[ صفحه 541]



از نظر اهميت موضوع و نمونه اي از قدرت علمي و انديشه امام دهم نقل مي كنيم.


پاورقي

[1] تحف العقول به نقل جدي فروزان ص 200.