بازگشت

قبور شريفه واقعه در مازندران


بدانكه در شهرهاي مازندران از امامزادگان محترم زياد مدفونند همچنين از علماء اعلام و حقير مقابر بعضي از علماء واقع در مازندران را عرض مي كنم.

اول - عمادالدين ابوجعفر محمد بن ابي القاسم الطبري الاملي فقيه ثقه صاحب كتاب بشارة المصطفي و ايشان از تلامذه ي شيخ ابوعلي پسر شيخ طوسي (ره) بوده.

در روضات از كتاب (بشارة المصطفي) نقل مي فرمايد روزي پيغمبر (ص) داخل شد بر حضرت امير (ع) در حالي كه مسرور بود، سلام كرد، جواب داد - اميرالمؤمنين (ع) عرض كرد يا رسول الله هرگز شما به اين بشاشت وارد بر من نشده بوديد؟ فرمود بشارت باد تو را كه همين ساعت جبرئيل بر من نازل شد و گفت خداوند به تو سلام مي رساند و مي فرمايد «بشارت بده علي را كه شيعيان او چه مطيع باشند و چه عاصي از اهل بهشتند».

پس چون حضرت امير (ع) شنيد به سجده افتاد، دستهايش را به آسمان كرد و فرمود «خداوند را شاهد مي گيرم كه نصف حسناتم را بخشيدم به شيعيانم» امام حسن و امام حسين (ع) هم همين قسم فرمودند بعد پيغمبر (ص) فرمود شما اكرم از من نيستيد، من هم نصف حسناتم را بخشيدم به شيعيان علي (ع) خداوند عزوجل فرمود شما اكرم از من نيستيد من تمام گناهان شيعيان و محبين علي را آمرزيدم.

دوم ابومحمد حسن بن محمد الديلمي صاحب كتاب ارشاد و غير او -

(ديلم اسم طايفه اي است كه در كوههاي ديالم ساكنند واقع در غرب قزوين) ايشان معاصر يا قريب العصر مرحوم علامه حلي بودند، تاريخ ولادت و رحلت و محل دفنشان معين نيست نزد احقر و شايد قبرش در حوالي مازندران يا قزوين باشد اين شعر از اوست:



لا تضر (كذا) الموت في غم و لا فرح

فالارض ذئب و عزرائيل قصاب



سوم - جناب احمد بن علي بن ابيطالب الطبرسي الساري صاحب كتاب احتجاج و او از علماء مأه سادسه است چون از تلامذه ي اوست جناب محمد بن علي بن شهرآشوب المازندراني كه در سنه پانصد و هشتاد و هشت از دنيا رحلت فرمود و محتمل است كه مدفنش در طبرستان باشد چون در روضات تاريخ ولادت و رحلت و محل دفنش را معين نفرموده.

چهارم - عمادالدين حسن بن علي الطبري المشتهر به عمادالدين الطبري صاحب كامل بهائي و جهت تسميه اش به كامل اين بود كه عماد طبري اين كتاب را تأليف كرد و او را تحفه نمود به وزير معظم بهاء المذهب و الدين محمد بن محمد الجويني المشهور به صاحب ديوان متولي حكومت بلاد ايران در دولت سلطان هلاكوخان مغول در روضات است كه ايشان از اكابر شيعه و معاصر با مرحوم خواجه نصير و محقق اول بودند و تاريخ ولادت و رحلت و محل دفنش معلوم نيست الا آن كه در سنه ششصد و هفتاد و سه كتاب كامل را به اتمام رسانيد و بود به اصفهان خدمت صاحب امجد بهاءالدين محمد و محل دفنش محتمل است در طبرس باشد و محتمل است در اصفهان باشد. جهت آنكه مازندران را طبرستان مي نامند چون آنجا جنگل زياد است و آلت فاس كه طبر باشد در آنجا خيلي



[ صفحه 803]



استعمال مي شود و در دست مي گيرند لذا گفتند طبرستان.

پنجم - المولي حسن الكاشي الاصل الاملي المولد و المنشأ الشيعي الامامي المعاصر للعلامة الحلي ايشان از شعراء زمان سلطان محمدشاه خدابنده بود و ابدا در مدح غير اهل البيت قصيده و شعري نگفته.

در روضات است كه ايشان بعد از مراجعت از مكه معظمه مشرف شد به نجف اشرف و قصيده ي در مدح حضرت اميرالمؤمنين (ع) انشاد كرد كه اولش اين است.



اي ز بدو آفرينش پيشواي اهل دين

وي ز عزت مادح بازوي تو روح الامين



شب حضرت اميرالمؤمنين (ع) را در خواب ديد فرمودند تو از راه دور بر ما وارد شدي و به ما حق ضيافت و حق صله شعر داري مي روي به بصره و مسعود بن افلح را ملاقات مي كني و سلام مرا به او مي رساني و به او بگو آن هزار اشرفي را كه نذر من كرده اي اگر كشتي مال التجاره ات سالما به كنار درياي عمان برسد وفا كن به نذرت و آن هزار اشرفي را بگير و صرف كن در حوائجت ايشان رفتند به بصره و به مسعود بن افلح پيغام حضرت امير را گفتند نزديك بود كه آن مرد از خوشحالي غش كند گفت كه به عزت پروردگار كه احدي از نذر من خبردار نبود و هزار اشرفي را با خلعت فاخري به وي داد و به فقراء بصره هم وليمه داد انتهي تاريخ ولادت و رحلت و محل دفنشان معلوم نيست لكن چون محل ولادت و محل نشو و نماي ايشان شهر آمل بوده محتمل است كه مدفنش هم در آمل مازندران باشد.

ششم - السيد الجليل مؤمن بن محمد زمان الحسيني الديلمي التنكابني المازندراني صاحب كتاب تحفه حكيم مؤمن و اول كتابش را به اسم سلطان شاه سليمان الصفوي الموسوي كرده و ايشان از اطباء حاذق بودند در روضات تاريخ ولادت و رحلت و محل دفنشان را معين نكرده اند و محتمل است كه دفنشان در مازندران بوده باشد.

بدانكه خيلي از علماء اعلام و فحول از اهل مازندران بودند نظير ابن شهرآشوب و شيخ طبرسي المدفون في مشهد الرضا و محمد بن جرير بن رستم الطبري الاملي الشيعي الامامي صاحب كتاب دلائل الامامة و ايضاح و مسترشد و ايشان در مأه رابعه از دنيا رفتند و مثل محمد بن جرير بن يزيد بن كثير الطبري صاحب التفسير و التاريخ و صاحب روضات مي فرمايد به گمانم او هم شيعه بوده و ادله اي بر تشيع او اقامه فرموده.

بدانكه از متاخرين جمعي از علماء اعلام از اهل مازندران بودند مثل جناب حاج ملامحمد اشرفي ابن ملا محمدمهدي ساكن بارفروش صاحب كتاب شعائر الاسلام و غيره و حاج شيخ زين العابدين مازندراني ساكن كربلاي معلي و حاج ميرزا حسين نوري صاحب كتاب مستدرك و غير آنها.

در حاشيه روضات فرموده كه مازندران اسم است از براي بلاد معروفه از ناحيه دارالمرز ايران و از بعضي از كتب معتبره از حضرت صادق (ع) نقل كرده است كه دانيال پيغمبر فرمود «ما دخل طبرستان عاقل الا تحير و لا سلطان عادل الا تغير و ان اهلها محشوة بالنفاق و ما دخلها صالح الا و قد فسد و ما خرج منها فاسد الا و قد صلح الفتنة منها تخرج و اليها تعود اولها غريق و آخرها حريق» مازندران ولايت باصفا و وسيعي است و جنگل بسيار بزرگي دارد و درخت هاي آن همه قسم از ميوه جات و مركبات را دارد در آنجا معدن نفت بسيار ممتازي هست كه دولت عليه ايران استفاده هاي بسيار زيادي از آن مي برد.