قبور بعضي از علماء و بزرگاني در همدان
اما از امامزادگان محترم
اول - قبر شريف جناب امامزاده يحيي بن علي بن ابيطالب (ع) و بسيار عالي و باشكوه است بلكه از ساير مقابر شريفه آنجا شكوهش بيشتر است.
دوم - مقبره ي منسوب به شاهزاده حسين، ميان شهر است و بسيار باشكوه و گنبد عالي دارد، در ميان آن مقبره است قبر مرحوم حجةالاسلام حاج سيد عبدالمجيد الهمداني ره.
سوم - مقبره ي منسوب به جناب شاهزاده اسماعيل بن موسي الكاظم (ع) گنبد بسيار عالي دارد.
چهارم - مقبره ي منسوب به شاهزاده حرث بن علي بن ابيطالب (ع) كه ايشان هم گنبد عالي دارند.
پنجم - مقبره ي علويان و در آن خطوطي است كه به گچ نقش شده بسيار عالي و قديمي است.
اما از علماء و بزرگان:
اول - المولي فتح الله بن مولي شكرالله الكاشاني الشريف ايشان از علماي دولت
[ صفحه 806]
سلطان شاه طهماسب الصفوي بوده صاحب تفسير منهج الصادقين بالفارسي در سه مجلد و تفسير خلاصة المنهج در يك مجلد بزرگ ضخيم و تنبيه الغافلين در ترجمه ي نهج البلاغه و كشف الاحتجاج در ترجمه ي احتجاج طبرسي كه نسخه اش در خزانه ي شاه صفي در اردبيل ديده شده - رحلتشان در سنه نهصد و هشتاد و هشت بوده و تاريخش «ملاذالفقهاء» است (908) و قبرش در همدان است و روي قبرشان سنگ بزرگي انداخته اند.
دوم - قبر باباطاهر كه رباعيات بسيار خوبي دارد در مواعظ به همان زبان لري خودش منجمله
خوشا آنان كه الله يارشان بي
كه حمد و قل هو الله كارشان بي
خوشا آنان كه دايم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بي
و منجمله
از آن روزي كه ما را آفريدي
بغير از معصيت از ما نديدي
خداوندا به حق هشت و چارت
ز مو بگذر شتر ديدي نديدي
سوم - قبر شيخ الرئيس ابوعلي حسين بن عبدالله بن سينا پدرش از اهل بلخ بود - ولادتش در يكي از قراي بخارا بود سنه سيصد و هفتاد و رحلتش در همدان بود سنه چهارصد و بيست و هفت و قبرش در همدان معروف است اين اشعار از اوست.
اسمع جميع وصيتي و اعمل بها
فالطب مجموع بنظم كلامي
و احفظ منيك ما استطعت فانه
مآء الحيوة تصب في الارحام
و اجعل غذآئك كل يوم مرة
و احذر طعاما قبل هضم طعام
بعضي گفتند كه قبر ابوسعيد ابوالخير در همدان نزديك قبر ابن سينا است و او در شب چهارم شعبان سنه چهارصد و چهل از دنيا رفت - بعضي گفتند قبر او در نيشابور است.
و از همدان بود فاضل اديب احمد بن حسين بن يحيي الهمداني معروف به بديع الزمان كه از اعاجيب دهر بود و مسموما در هرات از دنيا رفت سنه ي سيصد و نود و هفت و نقل شد كه او سكته كرده بود گمان كردند از دنيا رفته تعجيل نمودند در دفن او و در ميان قبر به هوش آمد، مشغول مناجات شد صداي مناجاتش را شنيدند قبرش را شكافتند ديدند دست خود را به ريش خود گرفته و از هول قبر وفات نموده اين رباعي از اوست:
همدان لي بلد اقول بفضله
لكنه من اقبح البلدان
صبيانه في القبح مثل شيوخه
و شيوخه في العقل كالصبيان
مناسب ديدم كه در اين مقام حكايتي نقل كنم كه ثقةالاسلام نوري از مولي زين العابدين سلماسي نقل كرده:
فرمود وقتي كه ما از سفر خراسان مراجعت كرديم مرور كرديم به كوه الوند كه در قبله ي همدان است رفقا مشغول شدند به نصب خيمه من نظر كردم به صفحه كوه چيز سفيدي به نظرم آمد تأمل كردم ديدم شيخ محاسن سفيدي است كه عمامه ي سفيدي به سرش هست و در صفه ي بلندي نشسته و اطراف خود را سنگهاي بزرگ چيده به قسمي كه سرش ديده مي شد پس من نزديك رفتم و سلام كردم التفاتي نمود به جانب من و با من انس گرفت و آمد نزد من، با او صحبت كردم، دانستم كه از فرق باطله نيست، عيال و اولاد داشته و از آنها عزلت گرفته و به اين مكان منزل كرده به جهت عبادت پروردگار و بعضي از عجايبي كه ديده بود نقل كرد منجمله گفت:
من در ماه رجب به اين مكان منزل گرفتم چون چند ماه گذشت يك شب در وقت مغرب مشغول نماز بودم ولوله عظيمي و صداي عجيبي به گوشم رسيد، نمازم را مختصر كردم ديدم بيابان پر از حيوانات
[ صفحه 807]
است و همه توجه كردند به جانب من، خيلي ترسيدم نگاه كردم ديدم در ميان اينها حيوانات متضاده با هم هستند از قبيل شير و ببر و گرگ و آهو و غيره و همه صيحه مي زدند جمع شدند در محل من و سر به سوي من بلند كردند و به صداهاي غريب و عجيب صيحه مي كشيدند.
گفتم بعيد است كه قصد اينها من باشم، يك وقت به خاطرم گذشت كه امشب شب عاشوراء است و اين اجتماع و غوغا و صيحه در مصيبت حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) است چون منتقل به اين مطلب شدم عمامه از سر انداختم و رفتم پائين و مي گفتم «حسين حسين، شهيد حسين، مظلوم حسين، عطشان حسين» پس راه باز نمودند من در وسط ايستادم و آن حيوانات دور من حلقه زدند، بعضي سر به زمين مي زدند، بعضي خود را به زمين مي انداختند تا طلوع فجر، چون صبح شد متفرق شدند و الان هيجده سال است كه در هر شب عاشورا عادتشان اين است بعضي اوقات ماه بر من مشتبه مي شود و از همين اجتماعشان من روز عاشوراء را مي شناسم.