بازگشت

حضرت عبدالعظيم بن عبدالله بن علي بن الحسن بن زيد بن الحسن بن علي بن ابيطالب


كه از اكابر محدثين و اعاظم علماء و زهاد و عباد و صاحب ورع و تقوي است و از اصحاب حضرت جواد و هادي عليهم السلام است و نهايت توسل و انقطاع به خدمت ايشان داشته و احاديث بسيار از ايشان روايت كرده و من در ذكر اولاد حضرت امام حسن عليه السلام از اين كتاب و در مفاتيح الجنان مختصري از حال آن جناب را نگاشتم و در اينجا اكتفا مي كنم به همان حديثي كه مشتمل است بر عرض كردن دينش را بر امام زمانش حضرت هادي عليه السلام.

شيخ صدوق و غير از او روايت كرده اند از جناب عبدالعظيم كه فرمود وارد شدم بر آقاي خودم حضرت امام علي نقي عليه السلام چون آن حضرت مرا ديد فرمود مرحبا به تو اي ابوالقاسم تو ولي ما هستي از روي حقيقت. پس عرض كردم خدمت آن جناب كه اي فرزند رسول الله (ص) من مي خواهم كه دين خود را بر شما عرضه دارم پس هرگاه مرضي و پسنديده است بر آن ثابت بمانم تا خداوند عزوجل را ملاقات كنم، فرمود بياور اي ابوالقاسم يعني عرض كن دين خود را. گفتم من



[ صفحه 695]



مي گويم كه خداوند تبارك و تعالي واحد است و مثلي براي او نيست و از حد ابطال و حد تشبيه خارج است و جسم و صورت و عرض و جوهر نيست بلكه پديد آورنده ي اجسام و صورتها و خلق كننده ي عرضها و جوهرها است و پروردگار و مالك هر چيزي است و هر چيزي را جعل و احداث كرده، و مي گويم من كه محمد صلي الله عليه و آله بنده و رسول او و خاتم پيغمبران است و بعد از او پيغمبري نخواهد بود تا روز قيامت و شريعت آن حضرت آخر همه شرايع است و شريعتي نيست بعد از آن تا روز قيامت و مي گويم من كه امام و خليفه و ولي امر بعد از پيغمبر صلي الله عليه و آله اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام است و بعد از آن حضرت حسن بعد از آن حسين بعد علي بن الحسين بعد محمد بن علي بعد جعفر بن محمد بعد موسي بن جعفر بعد علي بن موسي بعد محمد بن علي عليهم السلام. بعد از اين بزرگواران توئي اي مولاي من. پس امام علي نقي عليه السلام به جناب عبدالعظيم فرمود بعد از من حسن پسر من است، پس چگونه باشند مردم در زمان خلف بعد از او. گفتم و چگونه است اين اي مولاي من؟ فرمود براي اينكه ديده نمي شود شخص او و حلال نباشد بر زبان آوردن نام او تا آنكه خروج كند و پر كند زمين را از عدل و داد همچنانكه پر شده باشد از جور و ظلم. گفتم اقرار كردم يعني به امامت حضرت حسن عسكري و خلف آن حضرت قائل شدم، پس گفتم و مي گويم دوست اين بزرگواران دوست خدا است و دشمن ايشان دشمن خداست و اطاعت ايشان اطاعت خدا است و معصيت ايشان معصيت خدا است و مي گويم كه معراج حق است و سؤال در قبر حق است و بهشت حق است و دوزخ حق است و صراط حق است و ميزان حق است و آنكه قيامت آمدني است و شكي در آن نيست و خداوند زنده مي كند و انگيخته مي كند كساني را كه در قبرها جا دارند و مي گويم كه فرايض واجبه بعد از ولايت يعني دوستي خدا و رسول و ائمه ي عليهم السلام نماز است و زكوة و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهي از منكر است.

پس حضرت امام علي نقي عليه السلام فرمود اي ابوالقاسم اين است به خدا



[ صفحه 696]



سوگند دين خدا كه پسنديده است آن را براي بندگانش، ثابت بمان بر همين اعتقاد، خداوند ثابت دارد تو را به قول ثابت در حيوة دنيا و در آخرت.