بازگشت

احضار امام هادي از مدينه به پادگان سامرا


مورخين علت انتقال امام هادي «عليه السلام» از مدينه به شهر سامرا را چنين نقل مي كنند: عبدالله بن محمد (از طرف دستگاه طاغوتي بني عباس) سرپرست جنگ و عهده دار نماز در مدينه بود، در مورد امام هادي «عليه السلام» نزد متوكل عباسي (دهمين خليفه ي عباسي) سعايت و بدگويي كرد و تعمد داشت كه آن حضرت را بيازارد.

امام هادي «عليه السلام» از سعايت و بدگوييهاي او نزد متوكل آگاه شد، نامه اي به متوكل نوشت و در آن نامه، آزاررساني و دروغ بافي عبدالله بن محمد را متذكر شد و خواستار رسيدگي گرديد.

وقتي كه نامه به دست متوكل افتاد، پاسخ نامه را نوشت و در آن نامه بسيار به امام هادي «عليه السلام» احترام نمود و آن حضرت را (در ظاهر محترمانه ولي در باطن براي اجراي سياست شوم خود) به پادگان سامرا، دعوت كرد.



[ صفحه 229]



وقتي نامه ي متوكل به امام هادي «عليه السلام» رسيد، ناگزير آماده شد كه از مدينه به سوي سامرا كوچ كند و با يحيي بن هرثمه، مدينه را به قصد سامرا ترك نمود، وقتي كه آن حضرت به سامرا رسيد، متوكل (رياكار و سالوس) يك روز مخفي شد و ترتيب داد كه آن حضرت به كاروانسرا كه گداها در آن منزل مي گزيدند وارد گرديد، آن حضرت آن روز را در آن كاروانسرا به شب آورد سپس متوكل، خانه اي را در اختيار امام هادي «عليه السلام» گذارد.

(به اين ترتيب، امام هادي «عليه السلام» را از مدينه به سامرا تبعيد كرد و او را در يكي از خانه هاي لشكرگاه (پادگان) تحت نظر نگه داشت كه در اين صورت طبيعي است كه رابطه ي شيعيان با امام هادي «عليه السلام» قطع شده و همه چيز در رابطه با او تحت كنترل قرار مي گيرد و سرانجام، آن حضرت به طور مرموزي مسموم شده و به شهادت مي رسد).

در مدتي كه امام هادي «عليه السلام» در سامرا بود، متوكل در ظاهر به او احترام مي كرد، ولي در مورد آن حضرت در انديشه ي نيرنگ بود كه آن را اجرا كند، ولي نتوانست.

بين امام هادي «عليه السلام» و متوكل در سامرا، ماجراها و سرگذشتهاي بسيار رخ داد كه هر كدام نشانه ي آشكاري بر امامت آن حضرت بود كه اگر خواسته باشيم آن جريانها را در اينجا بياوريم از حدود اين كتاب كه بنايش بر اختصار است، خارج شده ايم و همين مقدار كافي است.