بازگشت

وفات خليفه ي قهار معتصم بالله ابي اسحاق عباسي


در تاريخ طبري مسطور است كه بدايت مرض و آغاز رنجوري معتصم از آن بود كه در اول روز محرم الحرام حجامت كرد و در آن حجامت دچار علت گرديد. از محمد بن احمد بن رشيد حكايت كرده اند كه زنام زامر گفت: چنان شد كه يكي روز معتصم را در همان مرض و رنج حرمان جهان افاقتي حاصل گشت، گفت: زلال را برايم آماده داريد تا فردا سوار شوم. مي گويد: معتصم يك روز برنشست و من نيز در خدمت او برنشستم.

و معتصم منديلي كه در پيش روي داشت برگرفت و يكسره همي بگريست و اشك خود را بدان دستمال پاك مي كرد و ناله و نفير برمي آورد و اشك حسرت بر دامان ندامت فرومي ريخت تا به منزل خودش بازگشت و آشاميدن آن رطليه به پايان نرسيد.

مسعودي مي گويد: وفات معتصم در قصر خودش كه معروف به قصر الخاقاني است و مشرف بر دجله بود روز پنجشنبه هجده شب از شهر ربيع الاول باقي مانده و به قولي دو ساعت از شب پنجشنبه گذشته سال دويست و بيست و هفتم روي نمود.

در تاريخ الخلفاء مسطور است كه اسحاق بن يحيي بن معاذ گفت كه به عيادت معتصم حاضر شدم و گفتم به عافيت اندري؟ گفت: چگونه چنين باشد با اينكه پيغمبر صلي الله عليه وآله فرمود: هر كسي در روز پنجشنبه حجامت كند و در آن روز مريض شود در چنان روز مي ميرد،



[ صفحه 539]



در تاريخ حبيب السير مسطور است كه معتصم در ماه محرم مريض گرديد و در شهر ربيع الاول همان سال مذكور وفات كرد.

در جلد دوم مستطرف مسطور است كه چون معتصم را حالت احتضار و شدايد جان كندن در رسيد، حاضران سخن همي كردند و آن امر را بر وي خوار و هموار همي شمردند. معتصم گفت:



از قيامت خبري مي شنوي

دستي از دور بر آذر داري



پاي در كوره آهنگر نه

تا بداني كه چه بر سر داري



آنانكه در كناري ايستاده و تماشاي آن كس را به تازيانه اش مي كنند، چون المي در خود نمي نگرند از آن صدمت و درد و زحمتي كه بر پشت او وارد مي شود بي خبرند و آسان و هموار مي شمارند يعني چون شما دچار لطمات سكرات مرگ و صدمات غمرات موت نيستيد و از آن شدت و محنتي كه به آن مبتلا هستم بي خبريد سهل و آسان مي دانيد، چون نوبت شما هم در رسد آن وقت واقف مي شويد.

در وفيات الأعيان مسطور است كه چون معتصم را حالت احتضار در رسيد همي گفت: «ذهبت الحيلة» تا خاموش شد و چون بمرد، پسرش ابوالجعفر هارون بن معتصم ملقب به واثق بالله بر وي نماز ميت بگذاشت.