بازگشت

احتشام، عظمت شأن و جلال معتصم خليفه ي عباسي


لقب معتصم را مثمن و ثامن نوشته اند و علتش را چنان نگاشته اند كه در بعضي چيزها داراي عدد هشت و هشتاد بوده و به روايات مختلفه آن اشارت مي رود.

دميري در حيات الحيوان مي نويسد: مدت عمرش چهل و هشت يا چهل و هفت سال و مدت خلافتش هشت سال و هشت ماه و هشت روز بود، و نيز معتصم هشتمين خليفه بني عباس است، و چون جهان را بدرود كرد هشت هزار دينار سرخ و هيجده هزار هزار درهم و هشت هزار اسب و هشت هزار اشتر و هشت هزار استر و هشت هزار غلام زرخريد و هشت هزار جاريه از وي به جاي بماند از اين روي او را ثماني گفتند، و فتوحات بزرگ مثل فتح عموريه كه از اقصي بلاد روم است در عهدش روي نمود و خلق عالم در خدمتش فروتن شدند.

در عقدالفريد مي نويسد: صولي مي گويد: معتصم را مثمن مي ناميدند سبب اين بود كه خليفه ي هشتم و ميلادش در يكصد و هشتاد و هشتم و خلافتش در سال دويست و هيجدهم و مدت عمرش چهل و هشت سال و زمان خلافتش هشت سال و هشت ماه بود و اولاد ذكورش هشت تن و فرزند اناثش هشت تن و غزواتش هشت غزوه نامدار و در بيت المالش هشت هزار بار هزار دينار و از ورق سيم هشت هزار بار هزار درهم برجاي گذاشت.

چون بيرون مي آمد برقع بر روي مي افكند مردم چندان به ديدارش ازدحام مي كردند كه راه عبور كردن بر خلق دشوار شدي، چنانكه گفته اند: افزون از پنج هزار تن مردم تماشائي از كثرت نظارگان در زير دست و پاي بمردند، صاحب بحيره از تاريخ



[ صفحه 545]



وصاف نقل مي كند كه در آن وقت در شهر بغداد مردم را غرفه ها و بالاخانه ها بود كه در هنگام عبور خليفه روزگار معتصم به كريه مي دادند، از آن جمله حساب كردند يك روز سه هزار تومان حاصل كرايه شده است.

و چون معتصم خواست از بغداد به ديگر مكان نقل نمايد از نخست به طرف قاطول توجه نمود و شهر قاطول را هارون الرشيد بنا كرد و به اتمام نرسانيد و خراب گرديد و معتصم در سال دويست و بيستم آن شهر را تجديد عمارت كرد و سر من رأي نام نهاد و مردمان در السنه خود مرخم نمودند و سامرا گفتند و از زمان معتصم و پس از وي دارالملك خلفاي عباسيه گشت.

بناي اين شهر در آفاق جهان مشهور شد و از هر سوي سوداگران و پيشه وران و كاركنان به آن زمين بيامدند و بناها كردند و نفايس امتعه و اقمشه و آنچه دربايست يك شهر عظيم است بياوردند و ابنيه عاليه بساختند و آن شهر محل عيش و عشرت و از بلدان خوش آب و هواي مشهور عالم گرديد، و بدايت شروع معتصم در بناي اين شهر مينوبهر در سال دويست و بيست و يكم بود، و معتصم مردمان را به شمول بر و احسان و فور عدل و بذل و داد شاكر و مسرور گردانيد.

حمدالله مستوفي قزويني در نزهة القلوب مي گويد: سامره از اقليم چهارم است بر جانب شرقي دجله افتاده است و باغات و پاره اي عماراتش بر جانب غربي دجله است از نخست زمان بنيان كرده بودند، چون از حيثيت باد و هوا خوشترين بلاد عراق بود سر من رأي خواندند، بعد از خرابيش معتصم بن هارون تجديد عمارتش كرده دارالملك ساخت و به مرتبه اي رسانيد كه هفت فرسنگ طول عمارت در عرض يك فرسنگ برآمد.

و فرمان كرد تا به توبره اسبها خاك آورده تلي ساخته تل المخالي نام كردند و بر روي آن تل كوشكي رفيع بساختند، و هم در سامره مسجدي عالي برآورد و كاسه سنگي كه دورش بيست و سه گز [1] در بلندي هفت گز و حجم آن نيم گز و از يكپاره



[ صفحه 546]



سنگ بود در ميان مسجد نهاده و آن را كاسه فرعوني خوانند و در آن حدود زياده از سي فرسنگ چنان سنگي نيست و در آن مسجد مناره اي بس بلند كه يكصد و هفتاد گز ارتفاع داشت بنيان نمود، چنانكه ممرش در بيرون بود و پيش از وي هيچكس به اين صورت مناري نساخته بود.

و در پيش مسجد قبر منور امام علي النقي و قبر مطهر فرزند ارجمندش امام حسن عسكري عليهماالسلام واقع است، و چون نوبت خلافت به متوكل عباسي رسيد بر عمارات اين شهر بيفزود، مخصوصاً كوشكي عالي بساخت كه در ايران از آن عمارتي عظيم تر نبود و بنام خود جعفريه خواند، أما به شومي آنكه قبر امام حسن عسكري عليه السلام را خراب كرد و مردم را از مجاورت گزيدن آن مكان مقدس مانع شد، پس از وي آن كوشك را بشكافتند چنانكه نشاني از آن برجاي نماند و اكنون از سامره مختصري معمور است.

بعد از معتصم عباسي هفت تن از اولاد و احفادش كه خلفاي روزگار بودند به اين اسامي: واثق و متوكل و مستنصر و مستعين و معتز و مهتدي و معتمد در سامره دارالخلافه داشتند و با معتصم هشت تن مي شوند، و پس از وي معتضد بالله دارالخلافه را ديگر باره به بغداد بازگردانيد و تمامت خلفا متابعت او را كردند.

عجب اين است كه معتصم چنان شهر و ابنيه مي گذارد معذلك مورخين مي نويسند كه او را لذتي در تزيين بناء نبوده است، و در تمامت نفقات سماحت و عطايش چون نفقه و مصارف عسكريه و محاربت و جنگ ظاهر نمي شد و در مهم حرب سماحت و سخاوت و رغبت كامل داشت.


پاورقي

[1] گز: تقريباً يك متر است.