بازگشت

مراجعت اتراك از حضور مستعين و بيعت با معتز بالله


چون رؤساي اتراك از حضور مستعين نوميد بازگشتند، در سامرا داستان خود را با مردمان ترك و هم مسلكان خود كه به ديدار ايشان و استخبار مي آمدند بازنمودند و در آن ناپذيرفتن خليفه عرايض و مستدعيات ايشان را به مخالفت اندر شدند تا ديگران را بر خلع مستعين و و ديگري را به جاي او نشاندن تحريض و تحريص نمايند.

لاجرم گرد هم برآمدند و سخن و رأي در رأي بياميختند تا آخرالامر آراء قواد و



[ صفحه 638]



بزرگان مملكت بر آن اتفاق گرفت كه معتز بالله بن المتوكل را از حبس بيرون آورده با او به خلافت بيعت نمايند و اين هنگام معتز و برادرش مؤيد چنانكه سبقت تحرير يافت در جوسق در حجره ي كوچك محبوس بودند و هر يكي را غلامي خدمت گذار و مردي از تركها كه او را عيسي خليفه ملنار مي خواندند با جمعي از اعوان و نگاهبانان بر اين چند تن موكل بودند. پس آن جماعت برفتند و در همان روز معتز را بيرون آورده از فزوني مويش بزدودند و در اين وقت حاضرش ساختند و از آن پيش چنانكه مذكور شد در زمان پدرش با او بيعت كرده بودند. چون معتز به خليفتي نام بردار شد، فرمان داد تا براي ميمنت بيعت ارزاق ده ماهه ايشان را برسانند. مالي كه در بيت المال بود براي اين كار وافي نبود، لاجرم وظيفه دو ماهه را بپرداختند و چنان بود كه مستعين در سامراء از آن مالي كه طلمجور و اساتكين كه هر دو تن سرهنگ بودند و از ناحيه موصل از مملكت شام بياوردند و پانصد هزار دينار زر سرخ بود و در بيت المال عباس بن مستعين قيمت ششصد هزار دينار موجود بود اندوخته داشت و چون به بغداد آمد به جاي بگذاشت.