بازگشت

وفات ابراهيم بن جعفر معروف به مؤيد بالله


شش روز از شهر رجب المرجب اين سال دويست و پنجاه و دوم به جاي مانده و به قولي هشت روز از ماه رجب الاصم اين سال باقي مانده، ابراهيم بن متوكل برادر معتز بالله ملقب به مؤيد به سراي مؤبد روي نهاد و سبب مرگش را چنين نگار داده اند كه زني از زنهاي اتراك نزد محمد بن راشد مغربي آمد و گفت: مردم اتراك عزيمت بربسته اند كه به محبس بتازند و مؤيد را بيرون آورند.

محمد بن راشد بدون درنگ برنشست و به حضور معتز بيامد و داستان را عرضه داشت. معتز به خشم اندر شد و موسي بن بغا را كه از رؤساي و مردم چالاك بود بخواست و بپرسيد. موسي منكر اين مطلب شد و گفت: يا أميرالمؤمنين اتراك را چنين انديشه نيست، بلكه مي خواستند ابواحمد بن متوكل را بيرون آورند، چه در آن مدت محاسبتي كه با مستعين مي رفت و ابواحمد رياست سپاه داشت اتراك با وي مأنوس شده بودند، و اما اخراج مؤيد را ابداً آهنگ نداشته و ندارند. و چون روز پنجشنبه هشت روز از شهر رجب الاصم به جاي مانده در رسيد معتز بالله جماعت قضاة و شهود و فقهاي شهر را بخواند و مرده ي مؤيد را به آن جماعت بنمود كه به هيچ وجه نشان ضربتي و صدمتي و آفتي يا زخم و جراحتي در جسد او نبود. آنگاه لاشه او را بر حماري افكنده نزد مادرش كه مادر أبوأحمد نيز بود بفرستادند و كفن و حنوط نيز با وي روانه داشت و



[ صفحه 643]



به دفنش امر كرد و أبوأحمد را به همان حجره كه مؤيد را حبس كرده بودند تحويل دادند.

بعضي گفته اند: مؤيد را در لحافي بپيچيدند كه از سمور بود بعد از آن هر دو طرف بالا و پائين لحاف را جمع كرده نگاه داشتند تا نفس بيرون نيايد و هوا داخل نشود و به همين سبب نفسش قطع شد و بمرد.

و برخي گفته اند: او را در حجره اي كه از برف ساخته بودند بنشاندند و قطعه هاي برف را بر وي فروچيدند تا از سرما بمرد تا علت مرگش بر جهانيان مكشوف و محسوس نگردد - و الله اعلم.