بازگشت

فرزندان امام علي النقي و جعفر كذاب


چنانكه مسطور شد حضرت امام علي نقي عليه السلام را چهار پسر و يك دختر بود.

امام حسن عسكري عليه السلام.

ديگر حسين.

ديگر محمد.

ديگر جعفر كذاب و يك دختر كه عليه يا عاليه نام داشت.



[ صفحه 656]



و محمد بن علي عليهماالسلام كه پدر بزرگوارش سخت او را دوست مي داشت چندانكه مردم شيعه گمان مي بردند، امام خواهد بود، برحسب حكمت الهي در زمان حيات پدر بزرگوار وفات كرد.

و از حسين فرزندي ياد نكرده اند و از امام حسن عسكري جز يك تن فرزند برومند ارجمند كه ابوالامم و ذخيره عالم و عوالم است ننوشته اند. ديگر اينكه بعضي گويند حضرت عسكري يك دختر هم داشته است اما نام و نشاني ازوي در كتب تواريخ مسطور نيست.

بالجمله در كتاب عمدة الطالب سيد جمال الدين حسني كه در سال هشتصد و بيست وهشتم هجري در كرمان بدرود جهان كرده است مي نويسد: حضرت امام محمد جواد عليه السلام از دو تن مرد كه ايشان علي هادي عليه السلام و آن ديگري موسي مبرقع است فرزند در عقب گذاشت.

اما حضرت علي هادي عليه السلام به عسكري ملقب شد زيرا كه مقام آن حضرت در سرمن رأي بود و آنجا را عسكر مي ناميدند و آن حضرت در نهايت نيل و كمال فضل بود متوكل او را به سرمن رأي آورد و در آنجا اقامت فرمود تا از جهان درگذشت و از دو مرد كه ايشان يكي امام ابومحمد حسن عسكري است و حال آن حضرت از حيثيت زهد و علم امري عظيم دارد و پدر حضرت امام محمد مهدي عليه السلام است كه جماعت اماميه امام دوازدهمش مي دانند و قائم منتظر او را مي خوانند و مادر آن حضرت ام ولدي نرگس خاتون است.

و ديگر از برادر حسن عسكري عليه السلام ابوعبدالله ملقب به جعفر كذاب عقب آورد و جعفر را از اين روي كذاب خواندند كه بعد از برادرش امام حسن عليه السلام مدعي امامت شد و خود را امام خواند.

و اين جعفر را أبوكرين و به روايتي أبوالبنين ناميدند، چه يكصد و بيست فرزند از صلبش پديد شد و فرزندان او را رضويون مي خواندند و نسب او به جدش حضرت امام رضا عليه السلام مي رسد.



[ صفحه 657]



وفات جعفر كذاب در سال دويست و هفتاد و يكم هجري روي داد.

و اين جعفر عقب نهاد از جمعي و عقب او از شش تن از فرزندان او منتشر شد كه برخي قليل الولد و برخي كثيرالنسل بود اين شش تن يكي اسماعيل حريفا ديگر طاهر و ديگر يحيي صوفي و ديگر هارون و ديگر علي و ديگر ادريس هستند.

بالجمله صاحب جنات الخلود مي نويسد جعفر ملقب به كذاب كه در شرارت و حب دنيا و جاه طلبي مشهور آفاق بود و اكثر عمر خود را با اوباش و نواختن طنبور و ساز و ساير اعمال غيرمشروعه مي گذرانيد و امامت حضرت امام حسن عسكري عليه السلام بر حسب ظاهر قائل بود و بعد از وفات آن حضرت دعوي امامت نمود و مردم را جبراً تكليف مي كرد كه به امامت او قائل شوند و نمي شدند و خواست كه بر جنازه ي شريفه امام حسن عسكري عليه السلام نماز بگذارد تا مردم بدانند كه بعد از آن حضرت امامت مخصوص اوست و اين امر را سند انجام مقصود خود سازد. چون به امامت بايستاد حضرت امام الانس و الجان صاحب الزمان عليه السلام كه در سن شش سالگي بود از عقب در آمده گريبان او را گرفته پس كشيد و خود بر نعش پدر عالي اختر نماز بگذاشت. جعفر كذاب عريضه به خليفه نوشت و خواستار شد با وي همراهي كند تا شايد جاي برادرش را بگيرد و كار امامت را به پاي گذارد. خليفه در جواب گفت امامت امري است كه خداي تعالي هر كس كه شايسته بداند مي دهد. پدر و برادرت امام واقعي بودند از اين روي ما هر چند سعي كرديم ايشان را از ميان برگيريم و از خلافت باز داريم نتوانستيم. اگر تو از جانب خداي تعالي امام باشي چنان خواهد بود و گرنه امداد با كسي كه قابل و شايسته نيست براي ما لازم نيست.