بازگشت

در ذكر علائم ظهور حضرت حجت


فاضل ميبدي حسين بن معين الدين در «شرح ديوان» گويد:



بني اذا ما جاشت الترك فانتظر

ولاية مهدي يقوم و يعدل



و ذل ملوك الأرض من آل هاشم

و بويع منهم من يلذ و يهزل



صبي من الصبيان لا رأي عنده

و لا عنده جد، و لا هو يعقل



فثم يقوم القائم الحق منكم

و بالحق يأتيكم و بالحق يعمل



سمي نبي الله نفسي فدائه

فلا تخذلوه يا بني و عجلوا



و شيخ عبدالحسين اعسم گويد:



بدا كهلال الفطر لاح لصائم

يحيا امام بالشريعة قائم



زهي بين عينيه جمال محمد

و لاح علي اعزنينه مجد هاشم



و تمت به عليا علي و ما حظت

به العشرة الأسباط من ولد فاطم



به حاز هذا العالم الفخر بعدهم

كما كان كل منهم فخر عالم



بقية من خرت ملائكة السما

سجودا المعني كان منهم بآدم



و أنشأهم الباري علي أوج عرشه

تماثيل نور قبل خلق العوالم



ليبعث منهم للنبيين خاتما

يغاث بردء للوصيين خاتم



امام بري ء الله المكارم و العلي

له و برأه للعلي و المكارم



هنيئا لنا أهل الولاء قدوم من

نري كل حين منه عزة قادم



به تنجح الأمال في كل مطلب

و ينتقم المظلوم من كل ظالم



يقيم حدود الله في الأرض مجهزا

علي كل جبار بأعظم قاصم



و يحيي موات العدل من بعد ما انقضت

مأتم هايتك العظام الرمائم



فديناك مرنا بالذي اخترت لم تجد

بنا غير ضخم الخرم ماضي الغرام



فاضرم بنا حربا شهرنا لوشكها

عزائم أمضي من شفار الصوارم



فجد لي يابن العسكري بما به

تعللت مذنيطت علي تمائمي



عليكم سلام الله مادام ودكم

علي من برأه الله ضربة لازم



[ صفحه 812]



وفائي شوشتري گويد:



چو گشت رايت داراي روزگار عيان

سپاه ظلمت شب منهزم شد از ميان



مگر تو گفتي و شد نور مهدوي ظاهر

مگر تو گفتي و شد رجعت امام زمان



ولي حضرت داور، وصي پيغمبر

سليل حيدر صفدر، خلاصه ي امكان



ز انبيا همه اقدم، بر اوصيا خاتم

امام اكبر و اعظم، خليفه ي رحمان



خوش آن زمان كه در آيد برون ز مكن غيب

شود جهان همه از يمن مقدمش چو جنان



ز جور و ظلم و تعدي جهان شود خالي

به عهد عدلش كرد در زمانه امن چنان



كه آشيانه كبوتر كند بچنكل باز

به گله گرگ شود پاسبان به جاي شبان



نفاق و كفر به ايمان بدل شود كه اگر

به ني دهند برآيد از آن صداي اذان



شها به جان تو سوگند شوق ديدارت

زنا شكيب دلم برده صبر و تاب و توان



نه روز هجر سرآيد، نه عمر ميماند

رسيده عمر به پايان هجر و بي پايان



جهان پير پر از جور و ظلم شد آخر

ز قسط عدل بكن اين جهان پير جوان



برار دست خدائي ز آستين اي شاه

بگير ز اهل ستم داد دوره ي عدنان



هر آن سري كه نباشد به خط فرمانت

قلم صفت سر او را به تيغ شق كردن



منم وفائي كز يمن همتت امروز

گذشته رشته ي نظم ز گوهر غلطان



پس از ثناي امام زمان بود لازم

زبانحالي ازو كرد در زنان بيان



كه در مصيبت جدش حسين تشنه جگر

هميشه در اسف و حزن و ماتم است و فغان



زبان حال مقالش به اين سخن گويا

كه كاش بودم و بستم به خدمت تو ميان



هزار حيف نبودم به كربلا آن روز

كه در ركاب تو سر داده جان كنم قربان



ميان ما ز قضا طول و هر فاصله شد

نشد كه تا بشوم پيش مرگت از دل و جان



به جرم اينكه چنين كرد دهر دون پر در

كشم به تيغ ز پروردگان او چندان



كه چهر دهر نمايم ز خونشان رنگين

كه دجله دجله كنم خون بروزگار روان



به انتقام فشارم گلوي دهر ز قهر

كه تا برون كنمش خون فاسد از شريان



ولي اگر همه يكباره قتل عام كنم

تلافي سر يك موي اصغرت نتوان



در «كشف الأستار» گويد:

«اعلم هداك الله سبيل الرشاد، أنه قد تواتر عن النبي صلي الله عليه و آله من طرق أهل السنة و الأمامية أنه قال



[ صفحه 813]



ما معناه:

أنه يخرج من ولده في آخر الزمان رجل يقال له المهدي عليه السلام يملاء الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا.

يعني: بدان خداوند تو را بر سبيل رشاد هدايت فرمايد، كه به تواتر رسيده از حضرت رسول صلي الله عليه و آله از طرق اهل سنت و اماميه كه آن حضرت فرمود چيزي كه معنايش اين است كه از اولاد آن جناب در آخر الزمان مردي بيرون مي آيد كه او را مهدي گويند، و زمين را به عدل و داد پر مي كند چنانچه به ظلم و جور مملو شده.

و بعد مي فرمايد: و حجة الله، محمد، بن الحسن، بن علي، بن محمد، بن علي، بن موسي، بن جعفر، بن محمد، بن علي، بن الحسين، و بن علي بن ابي طالب عليهم السلام و أنه هو المهدي الموعود، ولد ثم غاب بأمر الله تعالي مدة كان يصل اليه نوابه و بعض خواصه، ثم غاب غيبة أكبر فلا يظهر الا في وقت يؤمر بالخروج، و تطهير تمام الأرض عن أرجاس الكافرين و الملحدين حيث كانوا في مشارق الأرض و مغاربها.

و او همان مهدي موعود است كه متولد شده، و به امر خدا مدتي غايب شده، و در آن غيبت نواب و بعض خواص آن حضرت به خدمتش مي رسيد، بعد غيبت كبري اختيار كرده و ظاهر نمي شود مگر در آن وقت كه به خروج و پاك نمودن روي زمين از ارجاس كفار و ملحدين را از مشرق و مغرب عالم [مأمور گردد].

در «عيون اخبار الرضا» شيخ صدوق عليه الرحمه از عبدالسلام بن صالح الهروي قدس سره روايت كرده كه از دعبل بن علي خزاعي شنيدم كه در حضور مبارك حضرت رضا عليه السلام قصيده اي كه اولش:



مدارس آيات خلت من تلاوة

[و منزل وحي مقفر العرصات]



مي باشد انشاد كردم، و چون به اين اشعار رسيدم كه گفته بودم:



فلولا الذي أرجوه في اليوم

أو غد تقطع نفسي اثرهم حسرات



خروج امام لا محالة خارج

يقوم علي اسم الله و البركات



يميز فينا كل حق و باطل

و يجزي علي النعمآء و النقمات



فيا نفس طيبي ثم يا نفس فأبشري

فغير بعيد كل ما هوآت



بكي الرضا عليه السلام بكآء شديدا ثم رفع راسه الي فقال لي:

آن حضرت به شدت گريست و فرمود:



[ صفحه 814]



«يا خزاعي نطق روح القدس علي لسانك بهذين البيتين، فهل تدري من هذا الأمام، و متي يقوم؟

اي خزاعي روح القدس اين دو بيت را بر زبان تو جاري كرده، آيا ميداني كه اين امام كيست، و چه وقت خروج خواهد كرد؟

عرض كردم: نه يا سيدي، الا اينكه من شنيده ام يك امامي از شما خروج خواهد كرد «يطهر الأرض من الفساد و يملاءها عدلا» كه روي زمين را از فساد پاك و به عدل مملو مي نمايد.

فرمود: اي دعبل، امام بعد از من پسرم محمد است، و بعد از محمد پسرش علي، و بعد از علي پسرش حسن، «و بعد الحسن ابنه الحجة القائم، المنتظر في غيبته، المطاع في ظهوره»، و بعد از حسن پسرش حجت قائم است كه منتظر است در غيبت خود، و مطاع است در ظهور خود.

«لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتي يخرج فيملأها عدلا كما ملئت جورا و ظلما» [1] .

اگر باقي نماند از دنيا مگر يك روز پروردگار آن روز را طول مي دهد تا آنكه آن حضرت خروج مي كند، و روي [زمين] را به عدل پر مي كند، چنانچه به جور و ظلم پر شده است.

«و أما متي فاخبار عن الوقت»!

و اما چه وقت پس از وقت خبر دادن است، و به تحقيق خبر داد به من پدرم از پدرانش از اميرالمؤمنين عليه السلام كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله عرض كردند.

يا رسول الله متي يخرج القائم من ذريتك؟

چه وقت قائم از اولاد تو خروج خواهد؟

فرمود: مثل او مثل «الساعة لا يجليها لوقتها الا هو ثقلت في السموات و الأرض لا يأتيكم الا بغتة». [2] .

و شيخ طريحي در «مجمع البحرين» گويد: كه از مفضل بن عمر مروي است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم كه آيا از براي ظهور مهدي وقتي است كه مردم او را بدانند؟

فرمود: حاش لله أن يوقت ظهوره بوقت يعلمه شيعتنا!

حاشا كه خداوند وقتي از براي ظهورش معين فرمايد كه شيعيان ما او را بدانند.



[ صفحه 815]



عرض كردم: يا سيدي چرا؟

فرمود: زيرا كه او آن ساعت است كه خداوند فرموده:

«يسئلونك عن الساعة قل انما علمها عند ربي لا يجليها لوقتها الا هو ثقلت في السموات و الأرض». [3] .

بجز خدا كسي ديگر نمي داند، و تعيين زمان ظهور را نمي توان نمود، نظر به عموم حديث «كذب الوقاتون»

و پاره اي كلمات و اشعار فارسيه و عربيه منسوبه به جمعي از ارباب علم در اين باب مي باشد، مثل شيخ سعدالدين حموي گويد:



اذا بلغ الزمان عقيب صوم

ببسم الله فالمهدي قاما



مثل شيخ احمد لحسائي [كه] از فواتح السور از حروفات نوراني تعيين وقت كرده، و مثل غزالي، و ابن سينا و ابوريحان، و مرحوم خواجه نصير طوسي قدس سره، و اين شعر را بعضي گويند از محي الدين عرابي است.

و منه ما أنشد بظهور القائم عليه السلام:



اذا دار الزمان علي حروف

ببسم الله فالمهدي قاما



و اذ دار الحروف عقيب صوم

فاقروا الفاطمي مني سلاما



و سيد نعمت الله جزايري، و شاه نعمت الله، و ميرزا محمد، و غيره، و ليكن هيچ كدام مفيد نمي باشد، هر كس به خيالي جوابي از سئوالي گفته است، و اين رازي است محجوب، و سري است مكتوم غير مكتوب كه ساعتي مقدم و مؤخر از زمان مقدار خواهد نخواهد شد، چنان كه ماها طالب فرج و منتظر ظهور آن حضرت هستيم، و وقت خروج آن حضرت را نمي دانيم همچنين امام زمان عليه السلام نيز منتظر است و تعجيل در ظهور مي فرمايند تا چه وقت اراده ي خداوند تعلق گيرد، و زمان قابل ظهور و اقتضاي خروج آن حضرت باشد، چنانكه خود آن حضرت در زيارت ناحيه ي مقدسه مي فرمايد:

«فلئن أخرتني الدهور، و عاقني عن نصرك المقدور، و لم أكن لمن حاربك محاربا، و لمن نصب لك العداوة مناصبا، فلا ندنبك صباحا و مساء، و لابكين لك بدل الدموع دما، حشرة عليك و تأسفا علي ما دهاك، و تلهفا حتي أموت بلوعة المصاب، و غصة الاكتساب».



[ صفحه 816]



شيخ صدوق عليه الرحمه در «كمال الدين» از نزال بن سيره روايت كرده كه گفت: اميرالمؤمنين عليه السلام بر ما خطبه ي او فرمود و پس از حمد و ثناي الهي فرمود:

سلوني قبل أن تفقدوني

بپرسيد از من پيش از آنكه مرا نيابيد.

پس صعصعة بن صوحان برخواست عرض كرد يا اميرالمؤمنين علامات ظهور حضرت قائم آل محمد، و خروج دجال كدام است بفرمائيد؟

فرمود: يادگير آن علامات اين است:

«اذا أمات الناس الصلوة، و أضاعوا الأمانة، و استحلوا الكذب، و أكلوا الربا، و أخذوا الرشاء، و شيدوا البنيان، و باعوا الدين بالدنيا، و استعملوا السفهاء، و شاورا النساء، و قطعوا الأرحام، و اتبعوا الأهواء، و استخفوا بالدماء، و كان العلم ضعيفا، و الظلم فخرا.»

وقتي كه مردم نماز را بميرانند، و امانت را ضايع كنند، و دروغ را حلال دانند، و ربا خورند، و رشوه گيرند، و بناها را محكم كنند، و دين را به دنيا فروشند، و سفها را داخل عمل كنند، و با زنان شور نمايند، و قطع ارحام كنند، و متابعت هواي نفس نمايند، و خونريزي را سهل شمارند، و علم ضعيف و ظلم فخر مي باشد.

«و كانت الامرآء فجرة، و الوزرآء ظلمة، و العرفآء خونة، و القرآء فسقة، و ظهرت شهادة الزور، و استعلن الفجور، و قول البهتان و الأثم و الطغيان».

و امرآء فاجر، و وزراء ظالم، و عرفاء خائن، و قراء فاسق باشند، و شهادت دروغ ظاهر، و فجور و بهتان و گناه و طغيان آشكار شود.

«و حليت المصاحف، و زخرفت المساجد، و طولت المنارات، و اكرم الأشرار، و ازدحمت الصفوف، و اختلفت القلوب، و نقضت العهود، و اقترتب الموعود»

و مصاحف را زيور، و مساجد را طلاكاري نمايند، و منارها را بلند گردانند، و اشرار را گرامي دارند، و صفوف جماعات متصل و قلوب ايشان مختلف باشند، عهد را بشكنند، و وعده را نزديك كنند.

«و شاركت النسآء أزواجهن في التجارة حرصا علي الدنيا، و علت أصوات الفساق و استمع منهم، و كان زعيم القوم أرذلهم، و اتقي الفاجر مخافة شره، و صدق الكاذب، و ائتمن الخائن، و اتخذت القينات و المعازف، و لعن هذه الأمة أولها».

و زنان با شوهران به جهت حرص بر دنيا در تجارت شريك شوند، و آواز فاسقان بلند



[ صفحه 817]



گردد، و كلام ايشان را مي شنوند، و ارذل [4] قوم بر ايشان رئيس شود، و از خوف شر فاجر از وي تقيه كنند، و كاذب را تصديق نمايند، و خائن را امين شمرند، و كنيزان مغنيه و آلات لهو و لعب مانند عود و طنبور بگيرند، و آخر اين امت اول را لعن مي نمايد.

«و ركب ذوات الفروج السروج، و تشبه النسآء بالرجال، و شهد الشاهد من غير أن يستشهد، و شهد الآخر قضاء لذمام بغير حق عرفه، تفقه لغير الدين.»

و زنها بر زينها سوار شوند، و زنان به مردان شبيه گردند، و شاهد نطلبيده شهادت دهند و شاهد به مراعات دوستي و آشنائي بدون معرفت حق شهادت دهد، و طلب علم از براي غير دين كنند.

«و آثر عمل الدنيا علي الأخرة، و لبسوا جلود الضأن علي قلوب الذئاب، و قلوبهم أنتن من الجيف، و أمر من الصبر، فعند ذلك الوحا الوحا العجل، خير المساكن يومئذ بيت المقدس، ليأتين علي الناس زمان يتمني أحدهم أنه من سكانه.»

و كار دنيا را بر آخرت مقدم دارند، و لباس ميش را بر دلهاي گرگ بپوشند، و دلهاي ايشان از مردار گنديده تر و از صبر تلختر باشد، پس در آن وقت سرعت و تعجيل كنيد باز سرعت و تعجيل كنيد كه بهترين مسكن ها در آن روز بيت المقدس باشد، زود است كه بيايد زماني كه آرزوي آن كنند كه از ساكنين آنجا باشند.

ايضا در «كمال الدين»: از محمد بن مسلم ثقفي از حضرت ابوجعفر محمد بن علي عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«القائم منا منصور مؤيد بالنصر، تطوي له الأرض، و تظهر له الكنوز، يبلغ سلطانه المشرق و المغرب، و يظهر الله عزوجل به دينه (علي الدين كله و لو كره المشركون) [5] .

كه قائم ما اهل بيت وقتي كه ظهور مي كند خداي تعالي خوف او را در دلهاي دشمنان مي اندازد، و او را با نصرت خود مؤيد مي گرداند، و زمين در زير پايش پيچيده مي شود، و خزاين و دفاين زمين براي وي آشكار گردد، و سلطنتش مشرق و مغرب را فرا گيرد، و به سبب او خداوند دين خود را ظاهر، و بر ساير اديان غالب گرداند، هرچند مشركان اين را ناخوش دارند.

«فلا يبقي في الأرض خراب الا و عمر، و ينزل روح الله عيسي بن مريم عليه السلام فيصلي خلفه.»



[ صفحه 818]



پس در روي زمين خرابي نمي ماند مگر آنكه آباد گردد، و حضرت روح الله عيسي بن مريم عليه السلام فرود آيد و در پشت سرش نماز مي كند.

حافظ شيرازي گفته:



مژده اي دل كه مسيحا نفسي مي آيد

كه ز انفاس خشش بوي كسي مي آيد



از غم و درد مكن ناله و فرياد كه دوش

زده ام فالي و فريادرسي مي آيد



ز آتش وادي ايمن نه منم خرم و بس

موسي اينجا به اميد قبسي مي آيد



هيچ كس نيست كه در كوي تواش كاري نيست

هر كس اينجا به اميد هوسي مي آيد



كس ندانست كه منزلگه دلدار كجاست

اينقدر هست كه بانگ جرسي مي آيد



جرعه اي ده كه به ميخانه ارباب كرم

هر حريفي ز پي ملتمسي مي آيد



خبر بلبل اين باغ مپرسيد كه من

ناله اي مي شنوم كر قفسي مي آيد



دوست را گر سر پرسيدن بيمار غمت

كو بيا خش كه هنوزش نفسي مي آيد



يار دارد سر صيد دل حافظ ياران

شاهبازي به شكار مگسي مي آيد



شيخ طريحي در «مجمع البحرين» گويد: «ان القائم اذا قام بمكة و أراد أن يتوجه الكوفة نادي مناد به ألا لا يحمل أحدكم طعاما و لا شرابا و يحمل حجر موسي بن عمران و هو وقر بعير فلا يترك منزلا الا انبعث عين منه، فمن جائعا شبع، و من كان ظاميا روي، فهو زادهم حتي ينزلو نجف الكوفة.

قال الصادق عليه السلام شعرا:



لكل الناس دولة يرقبونها

و دولتنا في آخر الدهر يظهر



رباعي:



روزي كه شود سر ولايت ظاهر

وز هر طرفي شود علامت ظاهر



از مشرق تحقيق آمد خورشيد

گردد همه جانور هدايت ظاهر



مرحوم واعظ سبزواري در «مجمع النورين» گويد: بدان كه بعد از خروج و ظهور جناب صاحب الأمر عليه السلام اديان و ملل مختلفه از ميانه ي خلق برداشته خواهد شد «و يكون الدين كلها



[ صفحه 819]



واحدا» همه ي دينها يكي خواهد شد چنان كه خداوند مي فرمايد: (و من يبتغ غير الأسلام دينا فلن يقبل منه) [6] جزيه قبول نمي كند، يا بايد همه ي ملل اسلام را قبول كنند يا همه را بكشد كما قال الله تعالي: (هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لو كره المشركون) [7] نمي ماند بقعه اي در روي زمين مگر در آنجا اذان خواهند گفت، تقيه برداشته مي شود، چيزهائي كه از سخنان حق درين كسي بر اظهارش جرأت ندارد آن روز در مجالس و محافل بي خوف و ترس گفته خواهد شد.

نظم:



ببانگ چنگ بگويند اين حكايتها

كه از نهفتن او ديگ سينه مي زد جوش



حيوانهاي حرام گوشت را مي كشد، و زمين بركات خود را ظاهر مي كند، خداوند ملخ طلا بر ايشان مي بارد، چنانكه بر ايوب پيغمبر باريد، ديگر فقيري در عهد آن حضرت به هم نمي رسد و در آن ايام جناب امام عليه السلام به حكم داود و سليمان و به علم خود حكم مي كند، و يك شخصي در بالاي سر حضرت مي ايستد به فرمان حضرت گردن مردم را مي زند، بناهاي ظلمه را خراب مي كند، و مساجد و مناره ها را منهدم مي سازد، و شارع عام را وسعت مي دهد تا شصت ذراع، ناودانها و روزنه ها كه به طرف شارع است همه خراب مي كند، و اين قرآن به آسمان بالا برده مي شود و قرآني كه جناب امير عليه السلام جمع كرده حفظ مي كنند، و هر گاه كسي به حكومت بلدي مي فرستد به او مي فرمايد اگر مرافعه واقع شود حكمش را نداني نگاه كن به كف دست خود، خداوند مي نويسد بر آن عمل كن وقتي كه جناب قائم ظاهر مي شود، خداوند سر قبر مؤمني ملكي مي فرستد كه ندا مي كند:

«هذا امامك قد ظهر».

اگر مي خواهي به دنيا برگردي و در خدمت او باشي برگرد، و اگر مي خواهي به همين حال متنعم باشي بمان، و نيز نداي ديگر از آسمان ظاهر شود كه آن ندا قبل از ظهور حجة الله است، و منادي جبرئيل است در شب بيست و سيم رمضان با آواز ندا كند كه «الحق مع علي» كه همه ي ساكنين زمين از شرق و تا غرب عالم آن ندا را خواهند شنيد.

و نيز در «مجمع النورين» گويد: خروج صاحب الأمر روز عاشورا خواهد بود، حضرات



[ صفحه 820]



عامه ي عميا [8] ولادت و غيبت حضرت را منكرند و طعنه مي زنند بر شيعيان مي گويند: «ثلثتم العنقآء و الغيلان» و به مفاد زيارت جامعه: «مصدق برجعتكم»، جميع ائمه به دنيا برمي گردند و رجعت مي كنند، اول جناب امام حسين عليه السلام رجعت مي كند، بعد از آن جناب امير عليه السلام و حكايت رجعت ضروري مذهب است، بايد اعتقاد كرد، اما آنكه همه كس به دنيا برگردد، بلكه ايمان محض و كفر محض برمي گردد، تا اينكه امام زمان از دشمنان انتقام مي كشد.

و سيد جزايري در «انوار نعمانيه» گويد: كه در روايات وارد شده كه: «ان الحسين عليه السلام أول من تنشق عنه الأرض»، حضرت حسين عليه السلام اول آن كسي است كه از قبر مباركش برخيزد «ويحكم في الدنيا مدة طويلة»، و مدت طولاني در دنيا حكومت و سلطنت مي كند «حتي يقع شعر حاجبيه علي عينه»، تا آنكه موي ابروي مباركش بر چشمهاي او مي افتد.

و در تفسير قوله تعالي: (ثم رددنا لكم الكرة عليهم) با آن هفتاد نفر اصحاب خود كه در خدمتش به درجه ي شهادت رسيدند ظاهر مي شود، در حالتي كه در سر ايشان تاج مي باشد. انتهي.

در سيزدهم «بحار» از ابوحمزه ي ثمالي روايت كرده كه گفت: حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود:

«لما قتل جدي الحسين عليه السلام ضجت الملائكة الي الله تعالي بالبكاء و النحيب»، كه چون جدم حضرت امام حسين شهيد شد ملائكه در درگاه الهي صدا به گريه و ناله بلند كردند و گفتند:

«الهنا و سيدنا أتغفل عمن قتل صفوتك و ابن صفوتك، و خيرتك من خلقك»؟

اي خداوند ما آيا غافل مي شوي از كشندگان برگزيده ي خود، و فرزند پيغمبر پسنديده خود و بهتر خلق خود؟

پس حقتعالي وحي كرد به سوي ايشان:

«قروا ملائكتي فوعزتي و جلالي لأنتقمن منهم و لو بعد حين»!

كه اي ملائكه ي من قرار بگيريد، قسم به عزت و جلال خودم كه هر آينه انتقام خواهم كشيد از ايشان هرچند بعد از زماني باشد!

«ثم كشف الله عن الأئمة من ولد الحسين عليه السلام للملائكة، فسرت الملائكة بذلك».

پس حق تعالي حجابها را برداشت، و نور امامان از فرزندان حسين را به ايشان نمود، و



[ صفحه 821]



ملائكه به آن شاد شدند.

«فاذا أحدهم قائم يصلي»، پس يكي از آن انوار را ديدند كه در ميان آنها در حال قيام به نماز مشغول است.

فقال الله عزوجل: بذلك القائم أنتقم منهم.

خداوند فرمود: كه به اين قائم از ايشسان انتقام بكشيم.

خداوند امام عصر را به ملائكه نمود كه اين بزرگوار از فرزندان اوست، در رجعت از بني اميه انتقام خواهد كشيد، به مفاد آيه شريفه ي: (و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا).

پس جميع ائمه به دنيا رجعت مي كنند «و أول من تنشق عنه الأرض الحسين عليه السلام كما أخبر أصحابه صبيحة عاشورا»، بعد از آن جناب امير رجعت مي كند به مضمون آيه (يوم ترجف الراجفة تتبعها الرادفة) [9] .

ابن طاوس رحمه الله گويد: عمر دنيا صد هزار سال است، بيست هزار سالش مدت پادشاهي جميع اهل دنيا است، هشتاد هزار سالش مدت سلطنت آل محمد صلي الله عليه و آله است.



[ صفحه 822]




پاورقي

[1] «غيبت شيخ طوسي: 140 / 180 سنن أبي داوود: 4282 / 106 / 4، سنن ترمذي: 2231 / 505.

[2] «غيبت شيخ طوسي: 140 / 180 سنن أبي داوود: 4282 / 106 / 4، سنن ترمذي: 2231 / 505.

[3] أعراف: 187.

[4] پست.

[5] التوبه: 33.

[6] آل عمران: 85.

[7] التوبه: 33.

[8] عموما و مجموعا.

[9] النازعات: 6.