بازگشت

آداب دخول در سرداب مطهر و كيفيت زيارت ولي الزمان صاحب العصر و بقية الله في الأرض


و قبل از شروع بايد بر دو امر تنبه نمود:

اول آن كه: اين سرداب مطهر در السنه و در كتب مزار جمله اي از متأخرين مشهور است به «سرداب غيبت» و آنچه در كتب مختصه و ابواب متعلقه به حالات شريفه آن حضرت از ولادت تا ظهور موفور السرور تفحص كردم وجهي از براي آن نيافتم، و سببي براي ناميدن آن به سرداب غيبت نديدم، بلي كافه ي علماء اهل سنت به معاشر اماميه در كتب خود نسبت مي دهند كه ايشان معتقدند كه حضرت حجت بن الحسن العسكري عليه السلام در كودكي داخل آن سرداب شد و مادرش نرجس خاتون ايستاده و نگاه مي كرد تا از نظرش غايب شد، و مقام آن حضرت تاكنون در همان جا است، و احدي در اين طول مدت آن جناب را نديده، و در آنجا باقي است تا از آنجا بيرون آيد و ظهور نمايد و دنيا را پر از عدل و داد گرداند.

فاضل نوري در «تحية» گويد: پس تمام آنچه نسبت دادند به ما در اين مقام افترا است، و اصلا در كتب ما اثري از هيچ يك از آنها نيست، در باب معجزات آن حضرت قضيه ي از معتضد عباسي به طرق مختلفه موجود است، و خلاصه ي يكي از آنها آنكه بعد از وفات حضرت امام حسن عسكري عليه السلام سواراني چند فرستاد به سامره كه شب داخل در خانه ي آن حضرت بشوند و هر كه را ديدند بگيرند، آنها برفتند شب داخل شدند و كسي را نديدند، و از سرداب صداي قرآني شنيدند به آنجا رفتند درياچه ي آبي ديدند، در وسط آن حصيري مفروش و كسي بر روي آن مشغول نماز است، يكي از آنها تهور كرده خود را در آب انداخته غرق شد و نزديك به هلاكت رسيد، رفقا نجاتش دادند، ديگري چنين، پس هراسان شدند و بنابر توبه و استغاثه گذاشتند، ابدا در اين حالات اعتنايي به آنها نشد، مأيوسا مراجعت كردند و در شب معتضد را خبر دادند، معتضد از ايشان عهد گرفت كه اين سر را افشا نكنند، و شايد سبب اين باشد و يا چيز ديگر كه در دست ما نيست.

دوم: آنكه اين سرداب مطهر داخل در خانه ي آن بزرگواران بوده و راه دخول در آن سرداب از قديم قبل از بنآء جديد و ساختن صحن و قبه و حرم از پشت سر نزديك به قبر نرجس خاتون بود، و شايد حال در رواق باشد، آنجا پائين مي رفتند و دالان دراز و تاريكي داشت،



[ صفحه 831]



چون از آنجا مي گذشتند به در سرداب غيبت مي رسيدند، كه حال آئينه كاري شده و پنجره اي از آن به سمت عسكرين از طرف قبله باز مي شود، و آن در از وسط اين سرداب باز مي شود كه حال كاشي ديوار به جاي آن را به شكل محرابي به امر اعتضاد السلطنه ي مرحوم ساختند و همه ي اعمال اين سه امام عليهم السلام از يك حرم مي شد، و لهذا شهيد اول قدس سره در «مزار» خود بعد از زيارت عسكرين عليهماالسلام زيارت سرداب را ذكر كرده، پس از آن زيارت حكيمه خاتون و نرجس خاتون را، و در يكصد سال و چيزي قبل مؤيد و مسدد احمد خان دنبلي مبلغي خطير اقدام كرد، و صحن آن دو امام را به نحوي كه الآن موجود است جدا نمود، و براي آن روضه و رواق و قبه ي عاليه برپا نمود، و براي سرداب مطهر صحن عليحده و ايوان و راهي و پله جدا و دهليزي و سردابي مستقل براي زنان ساخت، چنانچه حال ديده مي شود، و آن راه اول و پله ها و در سرداب بالمرة مسدود شد و نشاني از آنها نيست، و محل بجا آوردن بعضي از آداب وارده نماند و لكن محل جمله ي از زيارات كه اصل سرداب شريف است تغيير نكرده، و استيذان و خواندن اذن دخول پس به حسب استقرار در همه ي زيارات و تصريح علما هر دري كه از آنجا مرسوم شده و دخول در آن حرم از هر امامي كه باشد بايست رعايت كرد، و در آن خانه ي الهي و خانه ي پيغمبر صلي الله عليه و آله است بي اذن نبايد داخل شد.

اما اذن دخول خاص به اين سرداب مطهر: پس همان زيارت معروفه به «السلام عليك يا خليفة الله» است كه در آخر آن استيذان مي شود، و بايست آن را در سرداب پيش از پائين رفتن از پله ها خواند، و چون طولاني است و ما در هيچ مقام اذن دخول خاص به آن امام را ذكر نكرديم و به همان اذن دخول عام كه در مقدمه در حرمهاي مطهره گذشت قناعت نموديم، در اين نيز چنين كرديم، پس از استيذان و دخول در سرداب مطهر زيارت كند آن حضرت را به آنچه خود دستورالعمل دادند، چنانچه شيخ جليل احمد بن ابي طالب طبرسي رحمه الله در كتاب شريف «احتجاج» روايت كرده كه از ناحيه ي مقدسه بيرون آمد به سوي محمد حميري بعد از جواب از مسائلي كه از آن حضرت سئوال كرده بود:

«بسم الله الرحمن الرحيم، لا لأمره تعقلون، و لا من أوليائه تقبلون، حكمة بالغة فما تغني النذر، السلام علينا و علي عباد الله الصالحين».

هر گاه خواستيد توجه كنيد به وسيله ي ما به سوي خداوند تعالي پس بگوئيد چنانچه جناب اقدس الهي فرموده:

«سلام علي آل يس، السلام عليك يا داعي الله و رباني آياته، السلام عليك يا باب الله و ديان



[ صفحه 832]



دينه، السلام عليك يا خليفة الله و ناصر حقه، السلام عليك يا حجة الله و دليل آياته، السلام عليك يا تالي كتاب الله و ترجمانه، السلام عليك في آناء ليلك و أطراف نهارك، السلام عليك يا بقية الله في أرضه».

و سيد جليل علي بن طاوس رحمه الله در اول زيارات آن حضرت بعد از ذكر اذن دخول و امر به گفتن تكبير و تهليل و تسبيح و تحميد در وقت نزول سرداب فرموده، و چون مستقر شدي به آنجا پس بايست رو به قبله و بگو «سلام الله... الخ» و بعد ساير زيارات را بدون اين مقدمات، و از اين معلوم مي شود كه آنچه ذكر نموده آداب عموميه است براي زيارت در آنجا.

و ثانيا: در مقام وداع آن حضرت فرموده، چون خواستي از آنجا مراجعت كني، پس برگرد به سرداب شريف و آنچه خواستي نماز كن، پس بايست رو به قبله و بگو.

و ثالثا: در يكي از توسلات به آن جناب كه بايد دو ركعت نماز كرد با سوره ي «انا فتحنا، و اذا جآء نصر الله» و بعد از آن زيارت كرد آن حضرت را به زيارتي كه اول آن اين است:

«سلام الله الكامل... الخ» و در هر جا مي شود خواند ايضا مذكور است، پس برخيز در حالتي كه روي به قبله كرده باشي و بگو: «سلام الله... الخ».

دوم: آنكه در اين زيارت شريفه ذكري از نماز زيارت شده و لكن در «مزار كبير» به سند معتبر [و] در «مصباح الزائر» زيارت مذكوره را به نحو ابسط، و در آخر آن [به گونه] ديگر نقل كرده اند، و در آنجا امر فرمودند به نماز زيارت قبل از زيارت و آن دوازده ركعت است با سوره ي «قل هو الله أحد»، پس اگر اين عمل را براي زيارتي كه ذكر كرديم بكند ظاهرا مناسب است، و اگر نكرد به همان دو ركعت نماز زيارت كه براي هر امام عليه السلام بايد كرد قناعت كند، پس داخل در صفه شو و دو ركعت نماز گذار و زيارت بخوان.

بدان كه: در ميان صفه مذكوره و سرداب مقدس شباكي است با دري از چوب ساج و آن را به امر احمد ناصر بالله عباسي در سنه ي ششصد و دوازده ساختند چنانچه صورت آن با بعض آيات شريفه در كتيبه ي آنجا مرقوم [1] است، و آنچه از مشايخ دست به دست رسيده آن است كه



[ صفحه 833]



اين صفه محل حوض بود به جهت وضو گرفتن آن بزرگواران در آن سرداب و پس از آنكه مزار و محل عبادت و دعا شد اين صفه شريفه معين شده بود به جهت گذاشتن و انداختن عرايض و رقاع حاجات كه شيعيان به حضرت صاحب الزمان عليه السلام مي نوشتند و به آنجا مي گذاشتند، و هر وقت صلاح بود جواب عريضه از آنجا يا از خارج به صاحبش مي رسيد، چنانچه بعضي از حكايات آن را ابن طاوس رحمه الله در اواخر كتاب «فرح الهموم» [2] نقل كرده، و به ملاحظه اين سيره و عادت در طرف راست در وسط شباك سوراخي به قدر آنكه دست در ميان آن برد و رقعه را بياندازد گذاشتند كه در طرف ديگر نظير ندارد، و هر كس تأمل كند مي داند كه اين سوراخ ساخته براي همين كار بود و آن محل در ميان همه ي آن سرداب امتيازي پيدا كرد در تبرك و شرافت و احترام و بوسيدن و استشفا به تربت آن مكان شريف، تا آنكه صحن و راه سرداب مطهر از آن صحن مقدس جدا شد و از غير جنس براي آن خدمه پيدا شد و ديدند حرص و رغبت شيعيان را به آن محل شريف، و غلبه و استيلاي خود را بر آن غربا و زوار بي معين، لهذا آن را براي كسب غير طيب خود سرمايه قرار دادند، و به اقسام حبل از آنها فايده بردند، و كم كم به دادن ديگ و خاك آن را به آن بيچارگان و گرفتن چيزي، مقداري از آنجا گود شد، سابق گودي آنجا تا به در پله رسيده بود و باز زياد شد، تا آنكه زماني كه شيخ عالم جليل علامه عصره شيخ عبدالحسين طهراني (طاب ثراه) به جهت تذهيب [3] گنبد مطهر و اصلاح صحن منور به آنجا مشرف شدند، پس از مشاهده ي آن خرابي و زياد شدن در هر روز و خوف صدمه و رخنه رسيدن به اساس عمارت مقرر فرمودند آنجا را پر كردند تا به مقدار دو پله به بالا مانده و آن را با آجر و گچ محكم نمودند، پس از وفات آن مرحوم چون در سرمايه ي آن



[ صفحه 834]



جماعت اوباش به جهت آن بناء خللي پيدا شد دوباره آن بنا را خراب كردند و به دادن ريگ و سنگ آن را به جهال زوار و بردن عوام بي لجام كالأنعام در آنجا به اسم تبرك بازار كسب خود را رونق دادند، و كم كم به منزله ي چاهي شد و اسم آن را چاه صاحب الزمان گذاشتند، و جزء مناسك زوار شد كه چون به آنجا مي روند و از چاه صاحب الزمان سئوال مي كنند و به انواع بي ادبي و جسارت خود را در ميان چاه افكنند، و مقدار ريگ بردارند، تمام اين حركات بي اصل و بي پا، خلاف ادب و احترام، بلكه در بعضي مواضع شبهه حرمت دارد، اينها از طمع و تقلب خدام است كه اين حركات ناشايست را اسباب جلب منفعت و بهانه ي دخل قرار داده اند، تقصير عوام جاهل نيست، چرا درد جهل را چاره و دوائي جز پرسش از عالم، يا تنبيه و نهي عالم نيست، و هر دو از ميان رفته، و بالله المستعان و عليه التكلان.

و ديگر آنكه محل شريف سرداب علاوه بر دارائي شرافت از جهات عديده، و بودن آن خانه ي سه امام عليهم السلام در طول مدت اقامت آن بزرگواران در آنجا، با آن اعمال و عبادات، و بروز آيات باهره، و توجه خاص امام عصر به آن محل، چنانچه از شرف ملاقات جمعي از نيك بختان خدمت آن جناب در آنجا معلوم مي شود، حسب تجربه ي بزرگان و سالكان طريق رشد و هدايت از تضرع و انابت و دعا و استغاثه در آن محل شريف به فيوضات خاصه و مقامات سامعه رسيدند، حتي از آيةالله بحرالعلوم سيد [محمد] مهدي طباطبائي رحمه الله معروف است كه فرمودند آنچه داشتند و به ايشان رسيده بود از بركت آن مقام جميله با مسجد سهله بود، پس زاير دانا كه به حال خرابي خود مطلع، و به زحمت بسيار خود را به آنجا رسانده فرصت غنيمت شمارد و تا تواند به سوز دل و حضور قلب در آنجا بگويد و بگريد و بخواهد و از كردار زشت خود معذرت جويد، و آنچه داند بخواند، و گرنه از خواندن بعضي دعاهاي خاصه و اعمال وارده مسامحه نكند.


پاورقي

[1] در ضلع غربي سرداب غيبت دربي چوبين تعبيه شده است كه به گفته كارشناسان يكي از نمونه هاي بسيار زيبا و كم نظير از هنر نجاري و درب سازي دوره عباسيان است كه هنوز پس از گذشت 8 قرن از ساختن آن چيزي از زيبايي و استواري آن كاسته نشده است اين درب به دستور خليفه عباسي الناصر لدين اليه در سال 606 ه ساخته شده است.

گرداگرد اين در و بر روي همان چوب كتيبه اي كنده كاري شده با نقش و نگارهاي بسيار زيبا ديده مي شود كه بر روي آن اين متن نوشته شده است:

«بسم الله الرحمن الرحيم، قل لا أسئلكم عليه أجرا الا المودة في القربي، و من يتصرف حسنة نزد له فيها حسنا ان الله غفور شكور، هذا ما أمر بعمله سيدنا و مولانا الامام المفترض الطاعة علي جميع الأنام أبوالعباس الناصر لدين الله أميرالمؤمنين و خليفة رب العالمين الذي طبق البلاد احسانه و عدله و غمر العباد بره و فضله، قرن الله أوامره الشريفة باستمرار النجح و اليسر، و ناطها بالتأييد و النصر و جعل لأيامه المخلدة حدا لا يكبو سواده و لا رائه الممجدة سعدا لا يخبوزناده في عز تخضع له الأقدار فتطيعه عواصيها و ملك لا تخشع له الملوك فتملكه نواصيها، بتولي المملوك معد بن الحسين بن سعد الموسوي الذي يرجو الحياة في أيام المخلدة و يتمني انفاق طيلة عمره في الدعاء لدولة المؤيده، استجاب و حسبنا الله و نعم الوكيل و صلي الله علي سيدنا خاتم النبيين و علي آله الطاهرين و عترته و سلم تسليما».

[2] نام اين كتاب را مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعة (ج 16 («فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم» آورده است.

[3] طلاكاري.