بازگشت

فتواي امام و پذيرفتن متوكل


مردي مسيحي، با يك زن مسلمان زنا كرد، او را نزد متوكل عباسي آوردند، او وقتي كه ديد متوكل تصميم به اجراي حد دارد، هماندم اسلام را پذيرفت و گواهي به يكتايي خدا و رسالت محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) داد.

متوكل گفت: «اكنون با اين مرد چه كنيم؟ آيا مي توان بر او حد جاري كرد؟»

يحيي بن اكثم قاضي با سابقه و دانشمند معروف آن عصر، در آنجا حضور داشت و گفت: «ايمان و اسلام اين شخص، آثار شرك و عمل ناشايستش را از بين مي برد.» (پس نبايد حد بر او جاري شود.)

بعضي ديگر گفتند: «بايد سه حد بر او جاري گردد و بعضي مطالب ديگري گفتند و در اين باره گفتگوي زيادي صورت گرفت.»

متوكل، مسأله را در ضمن نامه اي از امام هادي (عليه السلام) پرسيد.

امام هادي (عليه السلام) در پاسخ نامه نوشت: «بايد آن مرد زناكار را آنقدر با تازيانه بزنند تا بميرد.»



[ صفحه 41]



متوكل اطرافيانش را از پاسخ امام هادي (عليه السلام) مطلع نمود، دانشمندان حاضر در مجلس متوكل، اين فتوا را رد كردند و گفتند: «چنين نيست، و ما در قرآن و سنت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) چنين حكمي نديده ايم.»

متوكل مطلب را بار ديگر ضمن نامه اي از امام هادي (عليه السلام) پرسيد. امام هادي (عليه السلام) در پاسخ نامه نوشت: «اسلام آن مسيحي بعد از دستگيري و ديدن عذاب و از ترس حد بوده است و چنين اسلامي موجب برداشتن حد نيست، چنانكه خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد:

«فلما رأوا بأسنا قالوا آمنا بالله وحده و كفرنا بما كنا به مشركين، فلم يك ينفعهم ايمانهم لما رأوا بأسنا...» [1] .

«و چون (مخالفان حق) عذاب ما را ديدند گفتند: «به خداي يكتا ايمان مي آوريم، و به كساني كه شريك او مي گرفتيم ناباور شديم، ولي اين ايمان براي آنها سودي نخواهد داشت (چرا كه) وقتي بود كه عذاب ما را مشاهده كردند.»»

وقتي كه جواب نامه ي امام هادي (عليه السلام) به متوكل رسيد، متوكل قانع شد و دستور داد طبق اين فتوا، آن زناكار را آنقدر تازيانه زدند تا به جهنم واصل شد. [2] .



[ صفحه 42]




پاورقي

[1] سوره ي غافر، آيه 84 و 85.

[2] تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 537 - مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 407.