بازگشت

لشگر ملائكه


متوكل خليفه مستبد عباسي براي تهديد حضرت هادي (عليه السلام) او را به حضور خويش فرا خوانده و دستور داد كه هر يك از سپاهيانش خورجين اسب خود را از خاك قرمز پر كند و در محل معيني روي هم بريزند.

سپاهيان كه بيش از نود هزار نفر بودند فرمان را اجرا كرده و به سبب انباشته شدن خاك ها روي هم، كوه بزرگي ايجاد شد.

آنگاه سربازان متوكل در بهترين حالت آرايش نظامي، در حاليكه غرق در لباس جنگي و اسلحه بودند قرار گرفتند و چون متوكل، حضرت هادي (عليه السلام) را با خود بر بالاي آن تپه برد در برابر او به صورت با شكوهي رژه رفتند. هدف او اين بود كه ترسي شديد در دل آن حضرت افكند و خيال شورش و خروج بر خليفه را از سر امام (عليه السلام) خارج سازد.

امام هادي (عليه السلام) با كمال آرامش فرمود: «آيا تو نيز مي خواهي لشگر ما را مشاهده نمايي؟»

متوكل با تمسخر گفت: «آري.»

ناگاه امام (عليه السلام) دعايي خواند و در يك لحظه خليفه ميان



[ صفحه 73]



آسمان و زمين را پر از فرشتگان غرق در اسلحه ديد. او از مشاهده ي هيبت لشگر ملكوتي امام (عليه السلام) از ترس بي هوش شد و بر زمين افتاد.

مدتي بعد كه متوكل به هوش آمد حضرت به او فرمود:

«ما در امور زودگذر دنيا با شما رقابتي نداريم بلكه ما به امر آخرت پرداخته ايم، بنابراين در مورد ما گمان شورش و خروج بر ضد خود نكن.» [1] .



[ صفحه 74]




پاورقي

[1] كشف الغمه، ج 2، ص 395 - بحارالانوار، ج 50، ص 155.