بازگشت

خبر از مرگ دشمن و اختصاص ايام


مرحوم صدوق، راوندي و ديگر بزرگان آورده اند:

يكي از دوستان حضرت ابوالحسن، امام هادي عليه السلام به نام صقر بن ابودلف - ابن اورمه - حكايت كند:

در دوران حكومت متوكل عباسي راهي سامراء شدم و چون وارد شهر سامراء گشتم، حضور يكي از وزراي متوكل به نام سعيد حاجب رفتم تا بلكه بتوانم با مولايم امام هادي عليه السلام - كه در زندان وي - ملاقاتي داشته باشم.

سعيد حاجب گفت: آيا دوست داري خدايت را مشاهده كني؟

گفتم: سبحان الله! اين چه حرفي است؟!

خداوند متعال را هيچكس نمي تواند مشاهده كند.

سعيد اظهار داشت: منظورم آن كسي است كه شما گمان مي كنيد او امام و پيشواي شما است، متوكل او را تحويل من داده است تا او را به قتل برسانم و اين كار را فردا انجام خواهم داد.

و پس از گذشت لحظاتي مرا داخل زندان برد، همين كه وارد زندان شدم، حضرت را ديدم كه بر قطعه ي حصيري نشسته و مشغول



[ صفحه 65]



عبادت و مناجات مي باشد، پس با حالت گريه سلام كردم و كناري نشستم و به جمال نوراني آن حضرت نگاه مي كردم.

امام عليه السلام پس از جواب سلام، به من فرمود: اي صقر! براي چه اينجا آمده اي!

و چرا ناراحت و گريان هستي؟!

در پاسخ گفتم: چون شما را در اين مكان و با اين حالت مي بينم؛ و نمي دانم كه آن ها چه تصميمي درباره ي شما دارند؟!

حضرت فرمود: اي صقر! ناراحت مباش، آن ها هرگز به قصد خود نمي رسند، چون كه بيش از دو روز ديگر زنده نخواند ماند و كشته خواهند شد.

بعد از آن، از امام هادي عليه السلام پيرامون معناي حديثي كه از پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم وارد شده است كه فرمود: با روزگار، دشمني و عداوت روا مداريد كه با شما دشمني كند، سؤال كردم كه مقصود چيست؟

امام عليه السلام در جواب فرمود: بلي، منظور از روزگار، ما اهل بيت عصمت و طهارت هستيم كه به جهت ما آسمان و زمين پابرجا مانده است.

روز شنبه به عنوان رسول الله و روز يك شنبه به عنوان أميرالمؤمنين علي، و دوشنبه به عنوان حسن و حسين، و سه شنبه به عنوان سجاد، علي بن الحسين و محمد باقر و جعفر صادق، و چهارشنبه به عنوان موسي بن جعفر و علي بن موسي الرضا و محمد



[ صفحه 66]



جواد و من، و پنج شنبه به عنوان فرزندم حسن و روز جمعه به عنوان فرزند پسرم - مهدي موعود - صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين - تعيين گشته است [1] .

حكومت حق به دست با كفايت او ايجاد مي گردد و اوست كه عدل و داد را بر زمين پنهاور، گسترش مي دهد.

و سپس فرمود: آري، اين معناي حديث بود، زود خداحافظي كن و برو كه مي ترسم خطري متوجه تو گردد.

راوي گويد: به خدا قسم! بيش از دو روز نگذشت كه هر دوي آن دو نفر - يعني متوكل و سعيد حاجب - كشته شدند و من خداوند متعال را شكر كردم [2] .



[ صفحه 67]




پاورقي

[1] در كتب أدعيه براي هر روز دعائي مخصوص ذكر كرده اند، كه از آن جمله: كتاب شريف مفاتيح الجنان است، علاقمندان مي توانند به آن مراجعه فرمايند.

[2] اكمال الدين: ص 383، ح 9، خصال شيخ صدوق: ج 1، ص 395، ح 102، خرايج و جرايح: ج 1، ص 412، ح 17، بحارالأنوار: ج 50، ص 195، ح 7، با مختصر تفاوت.