بازگشت

پيامبران، و منصب امامت


ابويوسف يعقوب اهوازي معروف به ابن سكيت گويد:

روزي به محضر مبارك امام علي هادي عليه السلام وارد شدم و عرض كردم: يا ابن رسول الله! چرا خداوند متعال، حضرت عيسي مسيح عليه السلام را به همراه لوازم و علوم طب و طبابت، و حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم را به همراه فصاحت و بلاغت مبعوث نمود؟

امام هادي عليه السلام فرمود: در زماني كه حضرت موسي عليه السلام مبعوث گرديد بيشترين افراد آن زمان، اهل سحر و جادو بودند و حضرت به مقتضاي همان زمان آمد و سحر تمام ساحران را باطل نمود و حجت خدا را بر ايشان ثابت كرد.

و در زمان حضرت عيسي عليه السلام مردم مبتلا به امراض و ناراحتي هاي جسمي شده بودند كه از درمان آن ها عاجز و ناتوان بودند، پس حضرت عيسي آمد و امراض صعب العلاجي را مانند پيسي و جذام و نابينايي را - كه از درمان آن ها عاجز بودند - شفا داد و حتي مردگان را به اذن خداوند متعال، زنده كرد.

و در زماني كه پيغمبر اسلام، حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم مبعوث گرديد، مردم اديب و خطيب و شاعر بودند كه با تمام فصاحت و بلاغت



[ صفحه 73]



سخن مي گفتند و شعر مي سرودند، پس آن حضرت با كلامي بليغ و فصيح و رسا در قالب موعظه و ارشاد، از طرف خداوند سبحان آمد كه سخنش سرآمد تمام سخن ها بود و حجت الهي را بر تمامي آن افراد تمام نمود.

ابن سكيت گفت: به خدا قسم! تا كنون شخصي مثل تو را، كه اين چنين پاسخ روشن و كافي گفتي، نديده بودم؛ اكنون مي خواهم بدانم كه امروز حجت خدا بر مردم چگونه است؟

امام هادي عليه السلام فرمود: عقل - سالم - كه به وسيله ي او بتوان صداقت و يا دروغ گوئي و نفاق افراد را شناخت و در نتيجه اين كه از هر كس و از هر سخني تبعيت ننمايد [1] .

- همچنين آورده اند:

محمد بن حسن صفار از شخصي كه برادر رضاعي امام جواد صلوات الله عليه مي باشد، حكايت كند:

حضرت ابوالحسن، امام هادي عليه السلام در دوراني كه پدرش در بغداد تحت نظر دستگاه حكومتي بود، به مكتب مي رفت و در كنار ديگران، نزد معلم نامه مي نوشت و مي خواند.

روزي از روزها در حالي كه مشغول خواندن نوشته ي خود بود، ناگهان مشغول گريستن گرديد و سخت گريه مي نمود.



[ صفحه 74]



معلم علت گريه ي او را سؤال كرد؛ ولي حضرت جواب او را نداد و اجازه خواست تا نزد خانواده ي خويش، به منزل برود.

همين كه وارد منزل شد، صداي گريه و شيون تمام افراد منزل به گوش رسيد و پس از گذشت لحظاتي امام عليه السلام دو مرتبه به مكتب بازگشت.

پس علت گريه اش را سؤال كرديم؟

اظهار داشت: پدرم حضرت ابوجعفر، امام محمد جواد صلوات الله عليه وفات يافت.

سؤال كرديم: از كجا و چگونه متوجه شدي كه پدرت رحلت نموده است؟

فرمود: جلال و عظمتي از طرف خداوند متعال در من ظاهر گرديد و در خود، يك نوع احساسي كردم - كه قبل از آن چنين احساسي را نداشتم - و فهميدم كه پدرم وفات يافته و رحلت نموده است.

راوي گويد: سپس تاريخ روز و ماه را ثبت كرديم و پس از مدتي كه تحقيق كرديم معلوم شد، در همان روز و همان ساعتي كه امام هادي عليه السلام گريان و غمگين شده بود، پدرش حضرت جوادالأئمه صلوات الله عليه وفات يافته بود [2] .



[ صفحه 75]




پاورقي

[1] اصول كافي: ج 1، ص 24، ح 20.

[2] اثبات الهداة: ج 3، ص 338، ح 26، مدينة المعاجز: ج 7، ص 445، ح 4448، و ص 431، ح 2433 و 2434، به نقل از كافي و دلائل الامامة طبري با تفاوت مختصر.