بازگشت

پيش بيني مهم در آزادي از زندان


مرحوم طبرسي، راوندي، اربلي، ابن شهرآشوب و برخي ديگر از بزرگان آورده اند:

يكي از اصحاب حضرت ابوالحسن، امام هادي صلوات الله عليه به نام محمد بن فرج رخجي حكايت كند:

روزي امام عليه السلام برايم نامه اي را به اين مضمون فرستاد:

اي محمد! مسائل و امور خود را بررسي كن و تجهيزات لازم را فراهم ساز.

هر چه فكر كردم منظور امام عليه السلام چيست، متوجه نشدم تا آن كه پس از گذشت چند روز، مأموري از طرف حكومت آمد و مرا به زندان برد و دست و پايم را با زنجير بستند و تمام اموالم را ممنوع التصرف اعلام كردند.

مدت هشت روز با چنان حالتي در زندان به سر بردم، تا اين كه نامه اي ديگر از آن حضرت در زندان به دستم رسيد كه در آن مرقوم فرموده بود: اي محمد! سعي كن در ضلع غربي زندان سكني و منزل ننمائي.

هنگامي كه نامه را خواندم بسيار تعجب كردم و با خود گفتم: من



[ صفحه 103]



در زندان هستم و امام عليه السلام براي من چنين مطلبي را مي نويسد، در صورتي كه سرنوشت من معلوم نيست.

چون دو سه روزي از آمدن نامه ي حضرت گذشت، مأموري آمد و زنجيرهائي كه بر دست و پاي من بود باز كرد و مرا از زندان آزاد گردانيد، بعد از آن، نامه اي براي امام هادي عليه السلام فرستادم تا از خداوند متعال درخواست نمايد اموال و ثروتم را بازگردانند.

حضرت در جواب نامه ي من، مرقوم فرمود: به همين زودي اموال تو را به تو برمي گردانند و اگر هم آن ها را به تو ندهند، ضرر و زياني به تو نخواهد رسيد، چون تو از آن ها بهره اي نخواهي برد.

نوفلي - كه راوي اين حكايت است - گويد، هنوز محمد بن فرج به عسكر - يعني سامراء - نرسيده بود كه دستور آزادي كليه ي اموالش صادر شد، ولي پيش از آن كه نامه ي رفع ممنوعيت از اموال به دستش برسد مرگ او را ربائيد و از دنيا رفت و طبق پيش بيني امام عليه السلام بهره اي از أموال خود نبرد [1] .



[ صفحه 104]




پاورقي

[1] اعلام الوري طبرسي: ج 2، ص 115، الخرايج و الجرائح: ج 2، ص 679، ح 9، مناقب ابن شهرآشوب: ج 4، ص 409، كشف الغمة: ج 2، ص 380، بحار: ج 50، ص 140، ح 25.