بازگشت

منقبت دهمين ستاره هدايت




فتاده مرغ دلم ز آشيان در اين وادي

كه هر كجا رود افتد به دام صيادي



دلا دل از هم بر گير و خلوتي بپذير

مدار از همه عالم اميد امدادي



مگر ز قبله ي حاجات و كعبه ي مقصود

ملاذ حاضر و بادي علي الهادي



شها تو شاهد ميقات لي مع اللهي

تو شمع جمع شبستان ملك ايجادي



صحيفه ي ملكوتي و نسخه ي لاهوت

ولي عرصه ي ناسوت بهر ارشادي



مقام باطن ذات تو قاب قوسين است

به ظاهر از چه در اين خاكدان اجسادي



كشيدي از «متوكل» شدائدي كه به دهر

نديده ديده ي گردون ز هيچ شدادي



گهي به بركه ي درندگان، گهي به زندان

گهي به بزم مي و ساز ياغي عادي



ز سوز زهر و بلاهاي دهر، جان تو سوخت

كه بر طريقه ي آباء و اجدادي [1] .



[ صفحه 124]




پاورقي

[1] اشعار از شاعر محترم: مرحوم آية الله كمپاني «ره».