چهل حديث گهربار منتخب
قال الامام أبوالحسن، علي الهادي صلوات الله و سلامه عليه:
1- من اتقي الله يتقي، و من أطاع الله يطاع، و من أطاع الخالق لم يبال سخط المخلوقين، و من أسخط الخالق فقمن أن يحل به سخط المخلوقين [1] .
فرمود: كسي كه تقوي الهي را رعايت نمايد و مطيع احكام و مقررات الهي باشد، ديگران مطع او مي شوند.
و هر شخصي كه اطاعت از خالق نمايد، باكي از دشمني و عداوت انسان ها نخواهد داشت؛ و چنانچه خداي متعال را با معصيت و نافرمان خود به غضب درآورد، پس سزاوار است كه مورد خشم و دشمني انسان ها قرار گيرد.
2- قال عليه السلام: من أنس بالله استوحش من الناس، و علامة الأنس بالله الوحشة من الناس [2] .
فرمود: كسي كه با خداوند متعال مونس باشد و او را أنيس خود بداند، از مردم احساس وحشت مي كند.
و علامت و نشانه أنس با خداوند وحشت از مردم است - يعني از غير خدا نهراسيدن و از مردم احتياط و دوري كردن -.
[ صفحه 125]
3- قال عليه السلام: السهر ألذ المنام، و الجوع يزيد في طيب الطعام [3] .
فرمود: شب زنده داري، خواب بعد از آن را لذيذ مي گرداند؛ و گرسنگي در خوشمزگي طعام مي افزايد - يعني هر چه انسان كمتر بخوابد بيشتر از خواب لذت مي برد و هر چه كم خوراك باشد مزه غذا گواراتر خواهد بود -.
4- قال عليه السلام: لا تطلب الصفا ممن كدرت عليه، و لا النصح ممن صرفت سوء ظنك اليه، فانما قلب غيرك كقلبك له [4] .
فرمود: از كسي كه نسبت به او كدورت و كينه داري، صميميت و محبت مجوي.
همچنين از كسي كه نسبت به او بد گمان هستي، نصيحت و موعظه طلب نكن، چون كه ديدگاه و افكار ديگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آن ها مي باشد.
5- قال عليه السلام: الحسد ماحق الحسنات، و الزهو جالب المقت، و العجب صارف عن طلب العلم داع الي الغمط و الجهل، و البخل أذم الأخلاق، و الطمع سجية سيئة [5] .
فرمود، حسد موجب نابودي ارزش و ثواب حسنات مي گردد.
تكبر و خودخواهي جذب كننده ي دشمني و عداوت افراد مي باشد.
عجب و خودبيني مانع تحصيل علم خواهد بود و در نتيجه شخص را در پستي و ناداني نگه مي دارد.
[ صفحه 126]
بخيل بودن بدترين اخلاق است؛ نيز طمع داشتن خصلتي ناپسند و زشت مي باشد.
6- قال عليه السلام: الهزل فكاهة السفهاء، و صناعة الجهال [6] .
فرمود: مسخره كردن و شوخي هاي - بي مورد - از بي خردي است و كار انسان هاي نادان مي باشد.
7- قال عليه السلام: الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون [7] .
فرمود: دنيا همانند بازاري است كه عده اي در آن - براي آخرت - سود مي برند و عده اي ديگر ضرر و خسارت متحمل مي شوند.
8- قال عليه السلام: الناس في الدنيا بالأموال و في الآخرة بالأعمال [8] .
فرمود: مردم در دنيا به وسيله ثروت و تجملات شهرت مي يابند ولي در آخرت به وسيله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد.
9- قال عليه السلام: مخالطة الأشرار تدل علي شرار من يخالطهم [9] .
فرمود: همنشين شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه پستي و شرارت تو خواهد بود.
10- قال عليه السلام: أهل قم و أهل آبة مغفورلهم، لزيارتهم لجدي علي ابن موسي الرضا عليه السلام بطوس، ألا و من زاره فأصابه في طريقه قطرة من
[ صفحه 127]
السماء حرم جسده علي النار [10] .
فرمود: أهالي قم و أهالي آبه - يكي از روستاهاي حوالي ساوه - آمرزيده هستند به جهت آن كه جدم امام رضا عليه السلام را در شهر طوس زيارت مي كنند.
و سپس حضرت افزود: هر كه جدم امام رضا عليه السلام را زيارت كند و در مسير راه صدمه و سختي تحمل كند خداوند آتش را بر بدن او حرام مي گرداند.
11- عن يعقوب بن السكيت، قال: سألت أباالحسن الهادي عليه السلام: ما بال القرآن لا يزداد علي النشر و الدرس الا غضاضة؟
قال عليه السلام: ان الله تعالي لم يجعله لزمان دون زمان، و لالناس دون ناس، فهو في كل زمان جديد و عند كل قوم غض الي يوم القيامة [11] .
يكي از اصحاب حضرت به نام ابن سكيت گويد: از امام هادي عليه السلام سؤال كردم: چرا قرآن با مرور زمان و زياد خواندن و تكرار، كهنه و مندرس نمي شود؛ بلكه هميشه حالتي تازه و جديد در آن وجود دارد؟
امام عليه السلام فرمود: چون كه خداوند متعال قرآن را براي زمان خاصي و يا طايفه اي مخصوص قرار نداده است؛ بلكه براي تمام دوران ها و تمامي اقشار مردم فرستاده است، به همين جهت هميشه حالت جديد و تازه اي دارد و براي جوامع بشري تا روز قيامت قابل عمل و اجراء مي باشد.
12- قال عليه السلام: الغضب علي من لا تملك عجز، و علي من تملك لؤم [12] .
[ صفحه 128]
فرمود: غضب و تندي در مقابل آن كسي كه توان مقابله با او را نداري، علامت عجز و ناتواني است، ولي در مقابل كسي كه توان مقابله و رو در روئي او را داري علامت پستي و رذالت است.
13- قال عليه السلام: ياتي علماء شيعتنا القوامون بضعفاء محبينا و أهل ولايتنا يوم القيامة، و الأنوار تسطع من تيجانهم [13] .
فرمود: علماء و دانشمنداني كه به فرياد دوستان و پيروان ما برسند و از آن ها رفع مشكل نمايند، روز قيامت در حالي محشور مي شوند كه تاج درخشاني بر سر دارند و نور از آن ها مي درخشد.
14- قال عليه السلام: لبعض قهارمته: استكثروا لنا من الباذنجان، فانه حار في وقت الحرارة، بارد في وقت البرودة، معتدل في الأوقات كلها، جيد علي كل حال [14] .
به بعضي از غلامان خود فرمود: بيشتر براي ما بادمجان پخت نمائيد كه در فصل گرما، گرم و در فصل سرما، سرد است.
و در تمام دوران سال معتدل مي باشد و در حال مفيد است.
15- قال عليه السلام: التسريح بمشط العاج ينبت الشعر في الرأس، و يطرد الدود من المادغ، و يطفي ء المرار، و يتقي اللثة و العمور [15] .
فرمود: شانه كردن موها به وسيله ي شانه ي عاج، سبب روئيدن و افزايش مو
[ صفحه 129]
مي باشد، همچنين سبب نابودي كرم هاي درون سر و مخ خواهد شد و موجب سلامتي فك و لثه ها مي گردد.
16- قال عليه السلام: اذكر مصرعك بين يدي أهلك لا طبيب يمنعك، و لا حبيب ينفعك [16] .
فرمود: بياد آور و فراموش نكن آن حالت و موقعي را كه در ميان جمع اعضاء خانواده و آشنايان قرار مي گيري و لحظات آخر عمرت سپري مي شود و هيچ پزشكي و دوستي - و ثروتي - نمي تواند تو را از آن حالت نجات دهد.
17- قال عليه السلام: ان الحرام لا ينمي، و ان نمي لا يبارك فيه، و ما أنفقه لم يؤجر عليه، و ما خلفه كان زاده الي النار [17] .
فرمود: همانا - اموال - حرام، رشد و نمو ندارد و اگر هم احياناً رشد كند و زياد شود بركتي نخواهد داشت و با خوشي مصرف نمي گردد.
و آنچه را از اموال حرام انفاق و كمك كرده باشد أجر و پاداشي برايش نيست و هر مقداري كه براي بعد از خود به هر عنوان باقي گذارد معاقب مي گردد.
18- قال عليه السلام: الحكمة لا تنجع في الطباع الفاسدة [18] .
فرمود: حكمت اثري در دل ها و قلب هاي فاسد نمي گذارد.
19- قال عليه السلام: من رضي عن نفسه كثر الساخطون عليه [19] .
[ صفحه 130]
فرمود: هر كه از خود راضي باشد بدگويان او زياد خواهند شد.
20- قال عليه السلام: المصيبة للصابر واحدة و للجازع اثنتان [20] .
فرمود: مصيبتي كه بر كسي وارد شود و صبر و تحمل نمايد، تنها يك ناراحتي است؛ ولي چنانچه فرياد بزند و جزع كند دو ناراحتي خواهد داشت.
21- قال عليه السلام: ان لله بقاعاً يحب أن يدعي فيها فيستجيب لمن دعاه، و الحير منها [21] .
فرمود: براي خداوند بقعه ها و مكان هائي است كه دوست دارد در آن ها خدا خوانده شود تا آن دعاها را مستجاب گرداند كه يكي از بقعه ها حائر و حرم امام حسين عليه السلام خواهد بود.
22- قال: ان الله هو المثيب و المعاقب و المجازي بالأعمال عاجلاً و آجلاً [22] .
فرمود: همانا تنها كسي كه ثواب مي دهد و عقاب مي كند و كارها را در همان لحظه يا در آينده پاداش مي دهد، خداوند خواهد بود.
23- قال عليه السلام: من هانت عليه نفسه فلا تأمن شره [23] .
فرمود: هر كس به خويشتن اهانت كند و كنترل نفس نداشته باشد خود را از شر او در أمان ندان.
[ صفحه 131]
24- قال عليه السلام: التواضع أن تعطي الناس ما تحب أن تعطاه [24] .
فرمود: تواضع و فروتني چنان است كه با مردم چنان كني كه دوست داري با تو آن كنند.
25- قال عليه السلام: ان الجسم محدث و الله محدثه و مجسمه [25] .
فرمود: همانا اجسام، جديد و پديده هستند و خداوند متعال به وجود آورنده و تجسم بخش آن ها است.
26- قال عليه السلام: لم يزل الله وحده لا شيئي معه، ثم خلق الاشياء بديعاً، و اختار لنفسه أحسن الأسماء [26] .
فرمود: خداوند از أزل، تنها بود و چيزي با او نبود، تمام موجودات را با قدرت خود آفريده، و بهترين نام ها را براي خود برگزيد.
27- قال عليه السلام: اذا قام القائم يقضي بين الناس بعلمه كقضاء داود عليه السلام و لا يسئل البينة [27] .
فرمود: زماني كه حضرت حجت (عج) قيام نمايد در بين مردم به علم خويش قضاوت مي نمايد؛ همانند حضرت داود عليه السلام كه از دليل و شاهد سؤال نمي فرمايد.
28- قال عليه السلام: من اطاع الخالق لم يبال بسخط المخلوقين و من أسخط
[ صفحه 132]
الخالق فقمن أن يحل به المخلوقين [28] .
فرمود: هر كس مطيع و پيرو خدا باشد از قهر و كارشكني ديگران باكي نخواهد داشت.
29- قال عليه السلام: العلم وراثة كريمة و الأدب حلل حسان، و الفكرة مرآت صافية [29] .
فرمود: علم و دانش بهترين يادبود براي انتقال به ديگران است، ادب زيباترين نيكي ها است و فكر و انديشه آئينه ي صاف و تزيين كننده ي اعمال و برنامه ها است.
30- قال عليه السلام: العجب صارف عن طلب العلم، داع الي الغمط و الجهل [30] .
فرمود: خودبيني و غرور، انسان را از تحصيل علوم باز مي دارد و به سمت حقارت و ناداني مي كشاند.
31- قال عليه السلام: لا تخيب راجيك فيمقتك الله و يعاديك [31] .
فرمود: كسي كه به تو اميد بسته است نااميدش مگردان، وگرنه مورد غضب خداوند قرار خواهي گرفت.
32- قال عليه السلام: ما استراح ذو الحرص [32] .
[ صفحه 133]
فرمود: شخص طماع و حريص - نسبت به اموال و تجملات دنيا - هيچگاه آسايش و استراحت نخواهد داشت.
33- قال عليه السلام: العتاب مفتاح التقالي، و العتاب خير من الحقد [33] .
فرمود: (مواظب باش كه) عتاب و پرخاش گري، مقدمه و كليد غضب است، ولي در هر حال پرخاش گري نسبت به كينه و دشمني دروني بهتر است (چون كينه، ضررهاي خطرناك تري را در بردارد).
34- قال عليه السلام: الغني قلة تمنيك، و الرضا بما يكفيك، و الفقر شره النفس و شدد القنوط، و الدقة ابتاع اليسير و النظر في الحقير [34] .
فرمود: بي نيازي و توانگري در آن است كه كمتر آرزو و توقع باشد و به آنچه موجود و حاضر است راضي و قانع گردي، وليكن فقر و تهي دستي در آن موقعي است كه آرزوهاي نفساني اهميت داده شود، اما دقت و توجه به مسائل، اهميت دادن به امكانات موجود و مصرف و استفاده صحيح از آن ها است، اگر چه ناچيز و كم باشد.
35- قال عليه السلام: الامام بعدي الحسن، و بعده ابنه القائم الذي يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً [35] .
فرمود: امام و خليفه ي بعد از من (فرزندم) حسن؛ و بعد از او فرزندش مهدي -
[ صفحه 134]
موعد عليهماالسلام - مي باشد كه زمين را پر از عدل و داد مي نمايد، همان طوري كه پر از ظلم و ستم گشته باشد.
36- قال عليه السلام: اذا كان زمان العدل فيه أغلب من الجور فحرام أم يظن باحد سوءاً حتي يعلم ذلك منه [36] .
فرمود: در آن زماني كه عدالت اجتماعي، حاكم و غالب بر تباهي باشد، نبايد به شخصي بدگمان بود مگر آن كه يقين و معلوم باشد.
37- قال عليه السلام: ان لشيعتنا بولايتنا لعصمة، لو سلكوا بها في لجة البحار الغامرة [37] .
فرمود: همانا ولايت ما اهل بيت براي شيعيان و دوستانمان پناهگاه أمني مي باشد كه چنانچه در همه ي امور به آن تمسك جويند، بر تمام مشكلات (مادي و معنوي) فايق آيند.
38- قال عليه السلام: يا داود لو قلت: ان تارك التقية كتارك الصلاة لكنت صادقاً [38] .
فرمود: به يكي از اصحابش - به نام داود صرمي - فرمود: اگر قائل شوي كه ترك تقيه همانند ترك نماز است، صادق خواهي بود.
39- قال: سألته عن الحلم؟ فقال عليه السلام: هو أن تملك نفسك و تكظم
[ صفحه 135]
غيظك، و لا يكون ذلك الا مع القدرة [39] .
يكي ازاصحاب از آن حضرت پيرامون معناي حلم و بردباري سؤال نمود؟
حضرت در پاسخ فرمود: اين كه در هر حال مالك نفس خود باشي و خشم خود را فرو بري و آن را خاموش نمائي و اين تحمل و بردباري در حالي باشد كه توان مقابله با شخصي را داشته باشي.
40- قال عليه السلام: ان الله جعل الدنيا دار بلوي و الاخرة دار عقبي، و جعل بلوي الدنيا لثواب الاخرة سبباً و ثواب الاخرة من بلوي الدنيا عوضاً [40] .
فرمود: همانا خداوند، دنيا را جايگاه بلاها و امتحانات و مشكلات قرار داد؛ و آخرت را جايگاه نتيجه گيري زحمات، پس بلاها و زحمات و سختي هاي دنيا را وسيله ي رسيدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنيا را در آخرت عطا مي فرمايد.
پاورقي
[1] بحارالأنوار: ج 68، ص 182، ح 41، أعيان الشيعة: ج 2، ص 39.
[2] عدة الداعي مرحوم راوندي: ص 208.
[3] بحارالأنوار: ج 84 ص 172 به نقل از أعلام الدين ديلمي.
[4] بحارالأنوار: ج 75، ص 369، ح 4، أعلام الدين: ص 312، س 14.
[5] بحارالأنوار: ج 69، ص 199، ح 27.
[6] الدرة الباهرة: ص 42، س 5، بحارالأنوار: ج 75، ص 369، ح 20.
[7] أعيان الشية: ج 2، ص 39، تحف العقول: ص 438.
[8] أعيان الشيعة: ج 2، ص 39، بحارالأنوار: ج 17.
[9] مستدرك الوسائل: ج 12، ص 308، ح 14162.
[10] عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج 2، ص 260، ح 22.
[11] أمالي شيخ طوسي: ج 2، ص 580، ح 8.
[12] مستدرك الوسائل: ج 12، ص 11، ح 13376.
[13] بحارالأنوار: ج 2، ص 6، ضمن ح 13.
[14] كافي: ج 6، ص 373، ح 2، وسائل الشيعة: ج 25، ص 210، ح 31706.
[15] بحارالأنوار: ج 73، ص 115، ح 16.
[16] أعلام الدين: ص 311، س 16، بحارالأنوار: ج 75، ص 369، ح 4.
[17] كافي: ج 5، ص 125، ح 7.
[18] نزهة الناظر و تنبيه الخاطر: ص 141، ح 23، أعلام الدين: ص 311، س 20.
[19] بحارالأنوار: ج 69، ص 316، ح 24.
[20] أعلام الدين: ص 311، س 4، بحارالأنوار: ج 75، ص 369.
[21] تحف: ص 357، بحارالأنوار: ج 98، ص 130، ح 34.
[22] تحف: ص 358، بحارالأنوار: ج 59، ص 2، ضمن ح 6.
[23] تحف العقول: ص 383، بحارالأنوار: ج 75، ص 365.
[24] محجة البيضاء: ج 5، ص 225.
[25] بحارالأنوار: ج 57، ص 81، ح 51، به نقل از توحيد شيخ صدوق.
[26] بحارالأنوار: ج 57، ص 83، ح 64، به نقل از احتجاج طبرسي.
[27] بحارالأنوار: ج 50، ص 264، ح 24، به نقل از مناقب و خرائج.
[28] بحارالأنوار: ج 50، ص 177، ح 56، و ج 71، ص 182 ح 41.
[29] بحارالأنوار: ج 71، ص 324، مستدرك الوسائل: ج 11، ص 184، ح 4.
[30] بحارالأنوار: ج 75، ص 369، س 4.
[31] بحارالأنوار: ج 75، ص 173، ح 2.
[32] نزهة الناظر و تنبيه الخاطر: ص 141، ح 21، مستدرك الوسائل: ج 2، ص 336، ح 11.
[33] نزهة الناظر: ص 139، ح 12، بحارالأنوار: ج 78، ص 368، ضمن ح 3.
[34] الدرة الباهرة: ص 14، نزهة الناظر: ص 138، ح 7، بحار: ج 75، ص 109، ح 12.
[35] بحارالأنوار: ج 50، ص 239، ح 4، به نقل از اكمال الدين صدوق.
[36] بحارالأنوار: ج 73، ص 197، ح 17، به نقل از الدرة الباهرة: ص 42، س 10.
[37] بحارالأنوار: ج 50، ص 215، ح 1، س 18، به نقل از أمالي شيخ طوسي.
[38] وسائل الشيعة: ج 16، ص 211، ح 21382، مستطرفات السرائر: ص 67، ح 10.
[39] نزهة الناظر و تنبيه الخاطر: ص 138، ح 5، مستدرك الوسائل: ج 2، ص 304، ح 17.
[40] تحف: ص 358.