بازگشت

احمد بن محمد ابن خلكان


(618 - 608 ه)

مؤلف «و فيات الأعيان» نيز گويد:

«ابوالحسن علي الهادي بن محمد الجواد بن علي الرضا... و هو أحد الأئمة الإثني عشر عند الإمامية، و كان قد سعي به الي المتوكل و قيل: إن في منزله سلاحا و كتبا و غيرها من شيعته و اوهموه انه يطلب الأمر لنفسه، فوجه اليه بعدة من الأتراك ليلا...».

«ابوالحسن علي هادي فرزند محمدجواد عليه السلام يكي از ائمه ي دوازده گانه نزد اماميه است نزد



[ صفحه 451]



متوكل از او سعايت گرديد و گفته شد كه در منزل او اسلحه و نوشته ها و اشياء ديگري است كه از شيعيان او رسيده و براي به دست گرفتن حكومت قصد شورش دارد، متوكل عده اي را ناگهان به منزل او فرستاد و آنان شبانه به خانه ي او هجوم بردند ولي هر چه جستجو كردند چيزي به دست نياوردند. آنگاه آن حضرت را در اطاقي تنها ديدند كه در به روي خود بسته و جامه ي پشمين بر تن دارد و بر زمين مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. مأموران متوكل، امام را با همان حال كه قرآن در لب داشت، نزد متوكل بردند. وقتي امام را وارد مجلس متوكل كردند او بزم شراب آراسته و جام شرابي در دست داشت و چون امام را ديد، عظمت و هيبت وي متوكل را فرا گرفت و بي اختيار حضرت را احترام كرد و در كنار خود نشانيد و جام شرابي را كه در دست داشت، به آن حضرت تعارف كرد امام سوگند ياد كرد و گفت: گوشت و خون من با چنين چيزي آميخته نشده است، مرا معذور بدار! او دست برداشت و گفت: پس شعري براي من بخوان! امام فرمود: من شعر كم از بر دارم.

گفت: بايد بخواني، آن قدر اصرار كرد كه حضرت اين ابيات را كه (منسوب به جدش اميرالمؤمنين علي عليه السلام است)، در آن مجلس خواند:



1 - با توا علي قلل الجبال تحرسهم

غلب الرجال فما اغنتهم القلل



2 - و استزلوا بعد عز من معاقلهم

فاودعوا حفرا يا بئس ما نزلوا



3 - ناداهم صارخ من بعد ما قبروا

اين الأسرة و التيجان و الحلل؟



4 - اين الوجوه التي كانت منعمة

من دونها تضر الأستار و الكلل



5 - فافصح القبر عنهم حين سائلهم

تلك الوجوه عليها الدود يقتتل



6 - قد طالما أكلوا دهرا و ما شربوا

فاصبحوا بعد طول الأكل قد أكلوا [1] .



7 - و طالما عمروا دورا لتحصنهم

ففارقوا الدور و الأهلين و انتقلوا





[ صفحه 452]





8 - و طالما كنزوا الأموال و ادخروا

فخلفوها علي الأعداء و ارتحلوا



9 - أضحت منازلهم قفرا معطلة

و ساكنوها الي الأجداث قد رحلوا [2] .

ترجمه:

1 - (پادشاهان) بر قله ي كوهسارها شب را به روز آوردند در حالي كه مردان نيرومند از آنان پاسداري مي كردند ولي قله ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.

2 - آنان پس از مدتها عزت از جايگاههاي امنشان به زير كشيده شدند و در گودالها (گورها) جا گرفتند كه چه منزل و آرامگاه بدي!.

3 - پس از آن كه به خاك سپرده شدند، فريادگري فرياد برآورد: كجاست آن دست بندها و تاجها و لباسهاي فاخر؟.

4 - كجاست آن چهره هاي در ناز و نعمت پرورش يافته كه به احترامشان پرده ها مي زدند.

5 - گور از طرف آنها پاسخ داد: اكنون كرمها بر سر خوردن آن چهره ها با هم به ستيزه برخاسته اند.

6 - آنان مدت درازي در دنيا خوردند و آشاميدند ولي امروز آنان كه خورنده ي همه چيز بودند، خود غذاي حشرات و كرمهاي قبر شدند!.

7 - چه خانه هايي ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ كند ولي سرانجام پس از مدتي، اين خانه ها و خانواده ها را ترك گفته به منزل قبر شتافتند!.

8 - چه اموال و ذخائري انبار كردند ولي همه ي آنها را ترك گفته رفتند و آنها را براي دشمنان خود واگذاشتند!

9 - خانه ها و كاخهاي آباد آنان به ويرانه ها تبديل شد و ساكنان آنها به سوي گورهاي تاريك شتافتند.

«فبكي المتوكل بكاء كثيرا حتي بلت دموعه لحيته و بكي من حضره، ثم أمر برفع الشراب ثم قال: يا أباالحسن، أعليك دين؟ قال: نعم. أربعة آلاف دينار فأمر بدفعها اليه و رده الي منزله مكرما» [3] .

«متوكل از شنيدن اين اشعار به شدت گريست به طوري كه اشك چشمش ريشش را تر



[ صفحه 453]



كرد حاضرين نيز به گريه افتادند. متوكل دستور داد بساط شراب را جمع كنند. از آن حضرت پرسيد قرض داري؟. امام فرمود: چهار هزار دينار قرض دارم دستور داد اين مبلغ را به او بدهند و او را با احترام به منزل خود باز گردانيد».


پاورقي

[1] و فيات الأعيان، ج 2، ص 435 - ش 397 - مروج الذهب، ج 4، ص 94 - ديوان اميرمؤمنان علي، حرف اللام، ص 79 - 80.

[2] و فيات الأعيان، ج 2، ص 435 - ش 397 - مروج الذهب، ج 4، ص 94 - ديوان اميرمؤمنان علي، حرف اللام، ص 79 - 80.

[3] مروج الذهب، ج 4، ص 94 - و فيات، ج 2، ص 435 - نورالأبصار، ص 166 - تذكرة الخاص، ص 361.