بازگشت

كله ي پوسيده ي آدمي در زير خاك


مستنصر بن متوكل مي گويد: «پدرم در باغي كه داشت چيزهايي كاشته بود. وقتي آنها روييد و بلند شد و شاخه هايي برآورد، در آن مكان فرشي انداختند و پدرم نشست و من پيش وي ايستاده بودم. به من گفت: «برو پيش امام علي النقي عليه السلام و از وي بپرس كه چرا بعضي از شاخه ها زرد شده است، زيرا او مي گويد كه من غيب مي دانم.

من گفتم: «او ادعا مي كند كه غيب مي داند، حال اگر مي خواهي او را امتحان كن.»

پس فرداي آن روز خدمت آن حضرت رفتم و وضعيت را شرح دادم. حضرت فرمود: «در زير آن بته اي كه زرد شده، كله ي پوسيده ي آدمي قرار دارد كه آن گياه از آزار آن كله، زرد شده است.»

من رفتم و آنجا را كندم، و همانگونه كه آن حضرت فرموده بود در آنجا كله ي پوسيده اي را يافتم. بعد از آن پدرم به من گفت كه: «اين قضيه را به كسي نگو.» [1] .


پاورقي

[1] خلاصة الأخبار.