بازگشت

ظاهر شدن جسماني امام هادي به صورتهاي مختلف


خادم امام هادي عليه السلام مي گويد: متوكل از ديدار مردم با امام علي النقي عليه السلام جلوگيري مي كرد. روزي خارج شدم در حالي كه امام عليه السلام در خانه متوكل بود. وقتي خارج شدم، ديدم عده اي از شيعيان دم درب نشسته اند.

گفتم: «براي چه اينجا نشسته ايد؟»

گفتند: «منتظريم تا مولايمان بيرون بيايد تا به او سلام بدهيم و او را ببينيم و بازگرديم.»

به آنها گفتم: «اگر او را ببينيد مي شناسيد؟»

گفتند: «همه ي ما او را مي شناسيم.»

پس وقتي كه امام هادي عليه السلام آمد آنها برخاستند و به آن حضرت سلام كردند و حضرت وارد خانه اش شد و آنها هم خواستند برگردند. من گفتم: «اي جوانان! صبر كنيد تا در مورد امامتان از شما بپرسم كه آيا او را ديديد؟»

گفتند: «آري.»

گفتم: «پس نشانه هايش را براي من بگوييد.»



[ صفحه 497]



يكي گفت: «او پيرمردي است كه موي سرش سفيد شده است و رنگش سفيد و مايل به سرخي مي باشد.»

ديگري گفت: «او گندمگون و مشكين محاسن است.»

سومي گفت: «به جانم قسم او اين گونه نيست، بلكه مردي است ميان سال و رنگش بين سفيد و گندمگون مي باشد.»

گفتم: «مگر گمان نمي كرديد او را مي شناسيد؟! در امان خدا برگرديد و برويد.» [1] .


پاورقي

[1] بحارالانوار ج 50.